کودکان هشتاد ساله !!
معرفی کودک هشتاد ساله در کلام بزرگان
اشاره : آیت الله جوادی آملی و مصباح یزدی از اساتید بزرگوار حوزه علمیه قم به فاصله چند روز از یکدیگر در مباحث درسی خویش در قم و تهران به تبیین مفهومی با اصطلاحی جدید پرداختند . تبیینی که نشانگر تفاوت دیدگاه و کارایی اصطلاح جدید در حوزه فکری این دو استاد داشته و در نتیجه دو مفهوم قریب اما غریب از هم را در یک اصطلاح گنجاندن . اصطلاحی به نام : کودک هشتاد ساله.
کودک هشتاد ساله از نظر استاد جوادی آملی :
استاد جوادی آملی استاد اخلاق و تفسیر حوزه علمیه قم در تداوم بحثهای تفسیر خویش در مسجد اعظم قم در بین علما و روحانیون برای نخستین بار از اصطلاح کودک هفتاد و هشتاد ساله سخن رانده و برای تعریف اصطلاح مورد نظر چنین گفت: " این پست و مقام بازیچه است . بازیچه برای این است که بقیه عمر را برای خدمت صرف کند . اگر کسی همه عمر را صرف بازیچه کند میشود لهو و لعب ، اسباب بازی را (خدا)برای بازیگرها خلق کرد که یک مقداری کار کنند و خستگی خود را با بازی رفع کنند . اما کسی که عمرش را به بازی گذرانده یک کودک هشتاد ساله است . اگر به دنبال مرید بازی و دست بوسی و امثال ذلک بود بچه هفتاد ،هشتاد ساله است و هنوز بزرگ بالغ نشده است . "
کودک هشتاد ساله از نظر آیت الله مصباح یزدی:
آیت الله محمدتقی مصباح یزدی رئیس موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) نیز در ادامه سلسله دروس اخلاق خود در دفتر مقام معظم رهبری، چند روز پس از استاد جوادی آملی از کودک هشتاد ساله یاد کرده و آن را چنین تعریف نمود: " کودکان برای لذت بردن غذا میخورند اما افراد سالمند برای حفظ سلامتی تغذیه می کنند . اگر انگیزه غذاخوردن در فرد 80 ساله ای صرف لذت بردن باشد معلوم میشود وی کودکی 80 ساله است . اگر انسان شناخت درستی نداشته باشد امیال اولیه اش مانند کودکان باقی خواهد ماند ، مانند اینکه در بزرگسالی نیز از بازی کردن لذت میبرد. "
خلاصه ای از درس استادجوادی آملی :
استاد جوادی آملی در ضمن تفسیر سوره عنکبوت و اشاره به آیاتی که نشان از بازیچه بودن دنیا دارد ، ضمن اشاره به خلقت بازیچه توسط خداوند تبارک و تعالی از حکمت الهی سخن گفته و استفاده از بازیچه های دنیوی را در جهت رفع خستگی بلاعیب دانسته و از بازی دادن افراد و به بازی صرف سرگرم شدن منع نمودند .
استاد که در جمع طلبه های حال و عالمان آینده لب به اعتراض گشوده بودند از دردی کهنه و میکروبی خطرناک در جامعه علمی کشور گلایه نموده و تلنگری شدید به جامعه عالمان مذهبی وارد نمودند به امید بیداری و آغاز درمان مبتلایان . ایشان فرمودند : "این مقام و پست ها و من و ماها بازیچه است. همه شما که سلمان و اباذر نیستید که لوجه الله کار کنید . اکثر مردم یک تشویق و رفاه ومانند آن میخواهند. این پست و مقام بازیچه است . بازیچه برای این است که بقیه عمر را برای خدمت صرف کند . اگر کسی همه عمر را صرف بازیچه کند میشود لهو و لعب ، اسباب بازی را (خدا)برای بازیگرها خلق کرد که یک مقداری کار کنند و خستگی خود را با بازی رفع کنند . اما کسی که عمرش را به بازی گذرانده یک کودک هشتاد ساله است . اگر به دنبال مرید بازی و دست بوسی و امثال ذلک بود بچه هفتاد ،هشتاد ساله است و هنوز بزرگ بالغ نشده است . "
استاد در بیانات خویش از نفس انسانی و خواهشهای آن صحبت به میان آورده و غلبه آن را در اکثرخلق الله طبیعی میدانند.همه نمیتوانند جزو نخبگان عالم خلقت بوده و خلوص نیات اعمالشان زبانزد خاص و عام شده و الگوی عالمیان گردند . عمل به نیت قرب الهی و عاری از هرگونه منیت و خواهشهای نفس(نه فقط در معنی منفی آن) کار هر کسی نیست و نخبگان عالم و عامل در دنیا طلب میکند که نیستند جز اندکی .
اما غیراز این نخبگان رسیده به مقامات کمالی در دنیا ، سایر خلق را چه باید؟ که اگر "لایکلف الله نفسا لا وسعها " ، آنگاه بایستی برای این غیر کثیر هم رجا و امیدی قائل بود و راهکاری برایشان ترسیم نمود .
آری بسیاری را چنین توانی نیست و خدا را از آنها چنین درخواست حداکثری .
دنیا مملو است از خواهشهای نفس و خواهشهای شیطان و خواهشهای غیر. دنیا برروی نفس ها موثر است و منحرف کننده نیات از قرب الی الله به سمت قرب الی الخویش و الی الناس و الی المال و الی الجاه .
دنیا بازیچه است و تشویق ها و مدال ها و پست ها و مقام ها بازیچه . استاد بازیچه و وجود آن را نفی ننموده، هدفمندسازی آن را طلب میکند .
آری بازیچه است برای رفع خستگی ، برای شارژمجدد، برای رفع خمودگی، برای سوخت گیری برای تلاش دوباره . بازیچه است برای زمانی محدود و دارای جایگاهی محدود بدون آسیب اجتماعی . بدون آزار جامعه . بدون بازی دادن خلق الله .
استاد در سخنان خویش از اسباب بازی برای کودک و زنگ تفریح برای دانش آموزان مثال آورده و فرمودند: "هیات مدیره مدرسه برای بچه ها تنظیم برنامه میکنند و میگویند از هر پنج ساعت،چهارساعت کار علمی و یک ساعت هم بازی کنند . بچه را در مدرسه به بازی گرفتن حکمت است ولی مدیربازیگر نیست."
"خداوند فرمود مابازیگر نیستیم و شما هم اگر میخواهید به اخلاق الهی متخلق شوید بازیگر نباشید . بازی چند ساعتی برای رفع خستگی عیب ندارد اما نه کسی را بازی بدهید نه خود به بازی سرگرم شوید . "
استاد وجود بازیچه های دنیوی را راهی برای تقویت و شارژ روحی و جسمی برای طالبان مسیر خدمت قلمداد میکند . مدال ، تشویق، همایش،هدیه،نکوداشت،وزارت،صدارت،رتبه و جایگاه علمی همه و همه راهی است برای تقویت و رفع خستگی و ایستگاه سوخت گیری خدمت ولاغیر.
که اکثریت مردم یک تشویق و رفاه و مانند آن میخواهند . آری ما کجا و سلمان و اباذر کجا ؟اندراحوال سلمان فارسی به عنوان حاکم مدائن آورده اند که نه طالب تشویق مردم بود (حضور بی سر وصدا و بدون تشریفاتش در شهر مدائن به عنوان حاکم شهر در میان تعجب همه ساکنین شهر ) و نه طالب مال و منال دنیا( زندگی بسیار ساده و بی آلایش به عنوان حاکم).
اما این بازیچه آنگاه خطرناک و مذموم میشود که عمر صرف آن شود و لحظه لحظه زندگی مشغولیت اساسی مردم بازیچه های دنیوی باشد . بازیچه هایی که حتی گاهی بالباس ممدوح(خدمت رسانی به خلق) در کالبد انسانها هر لحظه ای شده و عمر صرف آن میشود ، بدون آنکه بدانیم از کجا بوده و چرا و چگونه آمده و چه کرده؟!
اگر عمرصرف این بازیچه ها گردید آنگاه میشود لهو لعب که "انما الحیاه الدنیا لهو و لعب" . آنگاه میشود مسیری خلاف مسیر تعیین شده الهی حرکت کردن . آنگاه ناکجا آبادی پیش روی می آورد که دیگر راه برگشتی برایش نخواهد بود و این خلاف برنامه تعیین شده برای خلایق است .
خلاصه ای از درس آیت الله مصباح یزدی :
آیت الله که چند روز بعد از استاد جوادی آملی در کلاس درس اخلاق خویش از اصطلاح کودک هشتاد ساله بهره برد، صحبت را بر لزوم همکاری شناخت و خواسته به عنوان دو منبع برای انجام افعال اختیاری متمرکز نموده و انتخاب درست و خداپسند را از بین خواهشهای مختلف که ناشی از شناخت صحیح میتواند شکل بگیرد را عامل رشد انسان خواندند . ایشان اظهار داشتند: "در تضاد خواستهای مختلف ، انتخاب درست و مورد پسند خداوند ، انسان را رشد میدهد . و باید انتخاب های ما در راستای تحقق هدف آفرینش باشد . خداوند انسان را آفرید برای عبادت کردن نه برای افزون طلبی ،راحت طلبی،شیک پوشی. حکمت تزاحم میان امیال همین تصمیم گیری صحیح است . "
استاد از تعدد خواستها و در نتیجه تنوع شکل زندگی سخن گفته و آن را وسیله آزمون الهی دانست . ایشان میل به راحتی را در تزاحم با عبادت و علم آموزی قلمداد نموده و تزاحم امیال را عامل عدم دسترسی انسان به مقام فرشتگان دانست ." اگر این تزاحم امیال نبود دستیابی به حداکثر تکامل انسان را به حد فرشتگان بالا می برد . اما انسان می تواند به جایی برسد که فرشتگان خدمتگذارش باشند . "
ایشان ضلع سوم مثلث همکاری شناخت و خواسته ها را عقل دانسته و میل به پرستش خدا را ناشی از ترقی و رشد تدریجی امیال دانستند .
استاد آنگاه به تعریف کودک هشتاد ساله بدین صورت پرداختند : "کودکان برای لذت بردن غذا میخورند اما افراد سالمند برای حفظ سلامتی تغذیه می کنند . اگر انگیزه غذاخوردن در فرد 80 ساله ای صرف لذت بردن باشد معلوم میشود وی کودکی 80 ساله است . اگر شخصی این مهم (هدف از آفرینش انسان) را به درستی درک کند آنگاه حتی غذا خوردنش هم برای رضای خدا و عبادت خواهد بود .اگر انسان شناخت درستی نداشته باشد امیال اولیه اش مانند کودکان باقی خواهد ماند ، مانند اینکه در بزرگسالی نیز از بازی کردن لذت میبرد. "
"انتخاب ریاست برای خود و یا واگذاری آن به فرد اصلح یک بازی است اما در پس پرده آن حقایقی وجود دارد که زندگی خود و دیگران را تحت تاثیر قرارمیدهد . "
ایشان تفاوت در اعمال و رفتار انسان ها را ناشی از نیت آنها دانسته و اظهار داشت : "آنچه که ما به زبان یا ذهن خود می آوریم نیت نیست بلکه نیت در قلب وجود دارد . پیدایش امر قلبی ساز و کاری دارد که هرکس نمیتواند به هر نیتی به آن دست پیدا کند . "
تبیین دو دیدگاه :
درتعاریفی که اساتید محترم از اصطلاح کودک 80 ساله به معنی انسان کهنسالی که کودکی بیش نیست، ارائه میدهند یک تفاوت بسیار اساسی وجود دارد و آن اینکه یکی بر"عمل کودکانه " تاکید میکند و دیگری بر" نیت کودکانه " .
استاد جوادی آملی وجود بازیچه در دنیا را تایید کرده و مشغول شدن به چنین بازیچه هایی (مثل مقام – پست- مریدبازی-دست بوسی) را عملی کودکانه و نشانه عدم بلوغ میداند و آیت الله مصباح یزدی پای نیت و انگیزه را وسط کشیده و همه اعمال را قابل خداپسند بودن معرفی میکند به شرط نیت خداپسند داشتن.
پس کودک 80ساله میشود آن انسان کهنسالی که در جامعه نمود عینی اعمالش رفتار بچه گانه و سرگرم شدن به بازیچه های دنیوی و لهو لعب است و کودک 80 ساله در تعریفی دیگر آن انسان کهنسالی خواهد بود که نیتش از اعمالش،کودکانه بوده و هیچ میزان و ترازویی برای سنجش عمل کودکانه اش در جامعه عینیت نخواهد داشت.
آیت الله مصباح نه تنها نمود عمل را ملاک قرارنداده بلکه نیت را به لسان نیزمربوط ندانسته و آن را از آن قلب میداند . پس شاید کسی به هر سن و سالی مثلا 80 ساله عملی انجام دهد که وقتی جامعه در باب آن بخواهد به قضاوت بنشیند ، نه تنها نمیتواند ظاهر عمل را میزان نماید بلکه به سخن صاحب عمل در باب نیتش نیز نباید اعتماد کرده و به دنبال نیت قلبی او باشد که امری است محال .
در دیدگاه استاد جوادی آملی بازیچه ها مشخص است و مشغول شدن و سرگرم بودن صرف به چنین بازیچه هایی ملاکی میگردد که هرکس در جامعه کمی اهل تحقیق باشد با استفاده از این ملاک کودکان 80 ساله را تشخیص داده و در مقابل آنها اخذ موضع می نماید و به قول استاد:" آن وقت این عالم میشود حق و انسان محقق هم محققانه زندگی میکند . "
فاعل قضیه (کسی که سرگرم چنین بازیچه هایی شده) تنها راه رهایش از چنین قضاوتی در جامعه ، کم کردن مشغولیتش به بازیچه ها و زدودن آنها تا حد توان از زندگی خویش است . عملی که باز جامعه آن را به عینه دیده و قضاوت خود را هرآن و لحظه می تواند اصلاح کند . استاد صبغه الهی پیداکردن و متخلق به اخلاق الهی شدن را بازیگر نبودن دانسته و حکمت را آن میداند که انسان حد استفاده از بازیچه ها نگه داشته و از آن به عنوان سکوی پرتاپ برای رشد بهره گیرد.
اما در دیدگاه آیت الله مصباح همه افعال به شرط نیات خداپسندانه خوب و اصرار برآن بلااشکال است . جامعه ملاکی برای قضاوت نداشته و حتی سرگرمی بیش از حد فردی به امور دنیوی ظاهری را نباید به حساب انحراف از حق او قلمداد کند . فاعل قضیه خود قاضی است . اگر نیت قلبیش خداپسند باشد (آنهم به شرط شناخت از رضا و سخت الهی) به سمت فرشتگان سیر میکند در غیر اینصورت میشود کودک 80 ساله .
آیت الله سخن از امیال اولیه به میان آورده و تعریفی از آن و اقسامش نمیکند . از نظر ایشان شناخت میتواند امیال اولیه را از حالت کودکانه به حالت بزرگسالی تغییر داده و به شرط درست بودن شناخت افعال را به سوی خداپسند بودن هدایت نماید .
آیت الله مصباح انتخاب خود به ریاست یا انتخاب اصلح به جای خود را بازی می داند که بر زندگی خود و دیگران آنهم درپس پرده!! موثر است . حال این سوال پیش می آید که در نظر آیت الله در عمل انتخاب به شرط داشتن شناخت صحیح و نیت خداپسندانه و عقل به عنوان ضلع سوم میزان جامعه برای قضاوت در باب فاعل قضیه(انتخاب کننده) چه میتواند باشد ؟ از کجا قضاوت کنیم که عمل انتخاب توسط فاعل در راه حق بوده یا غیرحق؟ نفسانی بوده یا خدایی؟ ناشی از شناخت صحیح بوده یا ناصحیح؟عقلی بوده یا احساسی؟
این سوال پیش می آید که چگونه و با چه ملاکی و با چه ادله ای فاعل قضیه را مورد سنجش قرار دهیم؟اوکه بازی انجام داده . بازی که کاری کودکانه است اما به شرط سه اصل شناخت و نیت و عقل میشود غیرکودکانه. بازی که موثر بوده بر زندگی جامعه و خودش .
آیت الله توضیحی در باب صاحبان حق در این بازی که تحت تاثیر این بازی قرار گرفته اند نداده و هیچ محکمه ای جهت قضاوت در باب اخذ حق از فاعل قضیه را معرفی نکرده است .
حال آنکه به نظر میرسد در صورت تشکیل محکمه فاعل قضیه می تواند به راحتی نیت خود و شناخت خود و عقل خود را خالی از عیب و نقص دانسته و به لسان اقرار کند که بهترین انتخاب را ناشی از بهترین شناخت ، خداپسندانه ترین نیت و عقل بلا عیب خود انجام داده است .
حال آنکه در دیدگاه استاد جوادی آملی جامعه با ملاکهایی ساده و عینی دست به قضاوت زده و انحراف از حق مورد نظر را مورد مواخذه قرار میدهد .
در تاریخ معصومین (ع) وقتی نیک مینگریم ،خود عمل و برداشت جامعه از آن عمل ملاک قضاوت واقع میگردد . مثل ماجرای حضور والی امیرالمومنین(ع) در مهمانی پرزرق وبرقی که فقرا در آن جایی نداشتند . امیرالمومنین علی(ع) خود عمل را مواخذه کرده و کاری به درونیات والی (شناخت و نیت و عقل) والی و نیتی که هیچکس غیر از خود شخص و خداوند از آن آگاه نیستند ندارد و همین مواخذه فعل عینیت یافته خود راهگشای آینده می شود برای عدم دور شدن از مسیر حق و راه نجات . مواخذه ای که هم جامعه آن را میپذیرد و هم خود خاطی . ضمن آنکه روالی میشود طبیعی برای همه جامعه برای مواخذه دیگر خاطیان.
کودک 80 ساله از دیدگاه استاد جوادی آملی انسان کهنسالی است که در زندگی خویش مشغول دنیا و بازیچه های آن شده و هدف اصلی وجود بازیچه ها (زنگ تفریح برای تجدید قوا) را به فراموشی سپرده است . چنین فردی با سرگرم شدن به پست و مقام و نام و همایش و مریدبازی و دست بوسی عدم بلوغ عقلی خویش را در جامعه نمایان کرده و جامعه حق گرا از او برائت میجوید . البته اگر جامعه حق گرا باشد و خود غرق لهو و لعب نگردد .
کودک 80 ساله از دیدگاه استاد به علت عدم بلوغش بایستی مورد مواخذه قرارگرفته و راهبر گروه نباشد .
اما کودک 80 ساله از دیدگاه آیت الله مصباح انسان کهنسالی است که امیال و نیاتش مثل کودکان باقیمانده و به علت عدم شناخت درست نتوانسته تغییری در امیالش ایجاد نماید . و چون تمام این مواردی که یکی از ارکان فعل اختیاری قلمداد میشود درونی بوده و قابل سنجش و میزان نیست ، جامعه در مقابل این افعال خالی از قضاوت بوده و قاضی و محکمه و متهم و مدعی العموم همه و همه خود فرد است و خدای تبارک و تعالی.
مقایسه دو دیدگاه در مثالی واحد :
اگر بخواهیم دو دیدگاه فوق را در مثالی کاربردی و متاسفانه رایج در جامعه مقایسه کنیم میتوانیم از عمل دست بوسی مثال بیاوریم:
فعل دست بوسی که به استناد روایات ما عملی مذموم از طرف فاعل و بسیار مکروه می باشد . که حتی برخی روایات از حرمت آن سخن رانده و گناه شرک را بر آن مترتب دانسته اند .
کسی که دست فردی را میبوسد از نظر روایات عملی ناپسند انجام داده است(بجز استثناهایی همچون بوسیدن دست والدین جهت احترام) و کسی که دستش را عرضه بر دستبوس میکند و یا به آن دلخوش میگردد از نظر اخلاقی دچار لغزش شدید شده و صفات زشتی همچون غرور و تکبر و خودبرتربینی بر او چیره شده است .
استاد جوادی آملی که خود یکی از مخالفین عملی دستبوسی می باشد این عمل را ازسوی عرضه کننده دست برای دستبوسی نشانه سرگرمی وی به لهو لعب و مقام و جایگاه علمی و... دانسته و مذموم میشمارد و چنین فردی را نه تنها لایق آن مقام و منزلت نمیداند بلکه عدم بلوغ عقلیش را گواه نادانی و جهالت وی معرفی می نماید.
نظریه آیت الله مصباح در مورد قضاوت در باب درستی یا نادرستی عمل عرضه کننده دست برای دستبوسی منوط به کشف نیت قلبی او از این کار بوده که کاریست محال و از طرف دیگر عمل فاعل دستبوس نیز به علت اینکه از نظر شناخت صحیح و نیت خداپسندانه و عقل سلیم میتواند توجیه بیاورد ، قابل مواخذه نیست . که در شناخت صحیح و مبانی شناخت بسیار اختلاف است بین علما و حکما .
یادی از گذشته :
شهید مطهری در 1/2/1340 سه هفته بعد از فوت مرحوم آیت الله بروجردی (اعلی الله مقامه) در مراسمی در باب آن مرحوم در بین علما از اجتهاد درست و غلط و تقلید مشروع و غیرمشروع سخن رانده و در بخشی چنین میگوید:
"البته این نکته واضح است که مخالفت یک عالم روحانی با هوای نفس فرق دارد با مخالفت یک نفر از عوام،زیرا هوای نفس هرکسی در امور معینی است . هوای نفس جوان یک چیز است و هوای نفس پیریک چیز دیگر . هرکس در هر مقام و هر درجه و هرطبقه و هرسنی که هست یک نوع هوای نفس دارد . مقیاس هواپرستی یک عالم روحانی این نیست که ببینیم مثلا شراب میخورد یا نمی خورد؟نمازو روزه را ترک میکند یا نمیکند؟ مقیاس هواپرستی او در جاه و مقام و میل به دست بوسی و شهرت و محبوبیت و علاقه به اینکه مردم دنیال سرش حرکت کنند و صرف بیت المال در راه آقایی خود و یا بازگذاشتن دست کسان و خویشان و مخصوصا آقازادگان گرام در بیت المال و امثال اینها است . "
آنچه واضح است شهید مطهری امیال را درسنهای مختلف متفاوت دانسته و هرسنی را شامل امیالی مربوط به آن سن قلمداد میکند . ایشان افعالی را مثال می آورند که مردم قادر به دیدن عینی آنها بوده و آنها را ملاک تشخیص هواپرستی آن شخص در آن سن با عنایت به جایگاه اجتماعیش می داند .
هرکس هر مقام و هر درجه و طبقه و سن دارای یک سری خواهشهای نفسانی می باشد که در اعمال نمود یافته و مشغول شدن به آنها در ظاهر(بدون نیاز به کشف نیت قلبی) خود نشانه سرگرمی فرد به دنیا و لهو و لعب می باشد . نشانه های کودک 80 ساله ای که هنوز نتوانسته برهواهای نفسانی موقعیت خویش فائق آمده و تمام هم و غم خویش را برای کسب شهرت و محبوبیت و مریدبازی قرارداده است .
سخن آخر :
سخنان استاد جوادی آملی و استاد شهید مطهری گروه خاصی از جامعه را هدف گرفته و تلنگری است شدید و تذکری عمیق برای بیداری گروهی از خوابی به ظاهر شیرین ، برای روح های غفلت گرفته و جانهای منحرف شده .
در جامعه کنونی این القاب و موارد برای قشرخاصی از جامعه تعریف شده. اگر در گذشته دست بوسی شاهان و خوانین مرسوم بود امروزه خوشبختانه این فرهنگ غلط را فقط در فیلمهای تاریخی میتوان شاهد بود . آنچه متاسفانه رسم شده دستبوسی و مریدبازی علما و بزرگان است . دردی که دو بیمار دارد :دستبوس و صاحب دستی که بوسیده میشود . مرید و مریدخواه(مراد) .
به نظر گناه طرف مفعولی کمتر از فاعل نیست و طلب داشتن دستبوسی و مرید طلبی خطایی بسیار عظیم قلمداد میشود .
استاد جوادی و استاد مطهری به چندین اشاره و به صورت واضح همسننان و هملباسان خویش را به تفکر واداشته و از این عمل زشت و فرهنگ غلط برحذر میدارند . کودکان هفتاد هشتاد ساله ای که مرید و دستبوس و جاه و مقام و شوکت و .... آنها را غافل نموده و عقل آنها را ذایل . به نحوی که شده اند کودکی نابالغ . نابالغ از نظر فکری که هرچه بیشتر میگذرد غفلتشان افزون تر میشود و انحرافشان جانکاه تر.
امروز گروهی شامل نیست این اصل را مگر عالمانی که قراراست حافظان دین بوده و الگو و رهبرباشند پیروان جاهل از علم دین که تشنه علمند و رهرو آنها . عالمانی که به لطف زحمات طاقت فرسا به مقامات علمی مذهبی بالایی رسیده و حتی گاهی در مقام اجتهاد قرارگرفته اند .(سخنان صریح شهید مطهری در سه هفته بعد از وفات مرجعیت عظما که بحث مرجعیت آتی همزمان در جریان بوده است نشان از وجود این خطر حتی در نزد بزرگان دارد).
و وای بر روزی که نفسانیات و القائات شیطانی این مقام را در حد دست بوسی و مرید بازی تنزل داده و بازیچه ای تمام وقت برای علما نماید که آنگاه این مقام چیزی نیست جز لهو و لعب و بازی دادن خلق الله .
به امید اینکه کودکان 80 ساله جامعه ما هر لحظه را، برای بازگشت به مسیر حق و عدم بازیگری در دنیا و بازی دادن خلایق غنیمت بشمارند .
منابع :
سایت شفقنا (پایگاه بین المللی همکاری های خبری شیعه)به نقل از رسا
سایت آفتاب
کتاب ده گفتار –شهید مرتضی مطهری-انتشارات صدرا- بخش اصل اجتهاد در اسلام



کلیه حقوق محفوظ است / 1392