استاد گرامی جناب آقای غلامی
باسلام و تقدیم احترام
با عنایت به اظهار امیدواری حضرتعالی درفراهم شدن فرصت نقد آثارعلامه محمدرضا حکیمی و دوری از تعصبهای عاطفی،اینجانب نیز چون خود را از علاقمندان آثار آن مرحوم بزرگوار می دانم، لذا موارد زیر را در نقد شناخت ناقص شما از آثار علامه حکیمی به حضور تقدیم می دارم. به امید آنکه همانگونه که انتظار مطالعه کامل نقدتان را از صاحبان اندیشه دارین،فرصت بررسی جواب های صادره را نیز داشته باشید.
1- با توجه به مرقومه شما بزرگوار،علامه حکیمی سالهای سال از جامعه فاصله گرفته و بجز جمع های محدود حضور آنچنانی در جامعه نداشته است.مستند به همین فرمایش شما،علاقه اندیشه ورزان به علامه ،نه به خاطر خودشان، بلکه برای آثارشان است.مسلک علامه برخلاف روش بسیاری، از جمله موسسه خود حضرتعالی ،گیر افتادن در دام نام ها وتقلید کورکورانه از نوشته ها نبوده و نیست. مسلک علامه شخص پرستی و موسسه سازی و جایگاه تراشی برای اشخاص نیست. بلکه مسلک علامه شناخت حق است و بعد شناخت اهل آن. لذا علاقمندان به علامه، عاشق شخصیت و نه عاشق سخنرانی های غیر موجود ایشان و لحن بیان و کلامشان و نه تیپ و شمایلشان نیستند .بلکه آثار ایشان و مسلک فکریشان دل از اندیشه ورزان و تعقل مداران ربوده و خورشید قرمز کتابهایشان را هادی در دنیای مملو از ظلمت قرار داده است.
2- الحمدلله آثار علامه در دسترس همگان بوده و تمامی محققین البته به شرطی که از طرف شما برچسب های سیاسی بر آنها زده نشود،می توانند آن را لیست نموده و تاریخهای ادعایی شما را بسنجند که آیا واقعا آثار ایشان مربوط به دهه شصت است و یا اینکه تا همین چند سال پیش در عرصه جامعه تولد وحضور داشته اند؟ سوال این است میزان حضرتعالی برای اصطلاح ضعیف و دور از شان،بوی کهنگی چیست؟ چگونه می توانید آثاری که حیات در آن متبلور است را آثار تاریخی بنامید؟ اگر اندکی به آثار علامه آشنایی داشتین می دیدید که از حتی نخستین اثر ایشان ،امروز هم حماسه جوانه زده و خون سرخ تشیع از آن می جوشد.اگر اندکی به آثار علامه تسلط داشتین می دیدید که علامه به قول شما،عزلت نشین، برخلاف برخی فقط ادعای عالم بودن و پز لباس را دادن را انتخاب نکرده بلکه به آنچه گفته ، عمل کرده و به آنچه نوشته ،عامل بوده و همین مسلک ایشان را محبوب و برخی را آزرده است. چرا که عالم عامل در جامعه اندکند و همین مورد باعث جلوه بیشترشان می شود.
3- کم کاری و استاد؟ نمی دانم شاید شما فکر کرده اید که با عده ای طرف حساب هستید که منبعی غیر از بیانات شما در منظومه فکریشان وجود ندارد و می توانید با چنین جملاتی خط فکری آنها را تنظیم نمایید. کارفرهنگی از نظر شما چیست؟ گرفتن پست ومقام؟ تاسیس موسسه و ایجاد بوروکراسی و منزلت تراشی؟ نشستن پشت میز و گرفتن منشی و به صف کردن مردم پشت در؟ بله استاد در این باب نه تنها کم کار، که بی کار بوده اند. شاید منظورتان از کار فرهنگی ، کپی کردن آثار گذشتگان و انتشار مقالات قرن هفت و هشتی و یا به قول خودتان خروجی های اثربخش و بزرگ(مشک آن است که خود ببوید، نه آنکه عطار بگوید) است؟ بله استاد از کپی کاری و اسیر نام ها ماندن خوششان نمی آمد، پس در این باب نیز بی کار بوده اند. اما اگرکار فرهنگی یعنی تولید اندیشه و ایجاد گزاره هایی برای تامل و تعقل،ارائه نظریه با پشتوانه و به چالش کشیدن افکار،دعوت مردم به تعقل راستین به جای تقلید و بردگی ذهنی،بله استاد در این باب کارهای بسیاری انجام داده که شما حتی آنها را تورق ننموده اید.شاید هرگاه کتاب تمام سفیدی دیده اید که خورشیدی قرمز رنگ بالای آن میخروشد ، از تن زدن به آن هراسیده اید که مبادا اندیشه در حصارتان ، فرصتی برای رهایی یافته و دچار ضرب آراء و اندیشه ها شود. ای کاش نتیجه کارهای اثربخش موسسه تان را لیست کنید تا مورد سنجش قرار گرفته و مایه عبرت بزرگان در باب کار فرهنگی باشد وکم کاری و پرکاری تعریفی مجدد گردد.
4- استاد حکیمی نه تنها به صدا و سیما بلکه به هیچ نهادی و شخصی اجازه ندادن که از شخصیت ایشان پلی برای رسیدن به خواسته ها و وجهه ای برای خود و آبرویی برای فریفتن جامعه ساخته و شخصیت های بزرگ علمی را به یک خودروی ملی بفریبند. فراموش نکرده اید آن مقام علمی بزرگ در قید حیات را که بنر همایش خویش کرده و شخصیت والای علمی شان را به هدیه ای مادی در روی سن تخریب کردند تا امثال شما عزیزان افتخار دبیری همایشی را داشته و از خصوصی ترین مطالب بین دو رفیق،برای خود سند تراشی کنند. راستی با آن همایشی که برگزار فرموده اید ، جامعه را به کدام هدف از اندیشه های استاد جعفری نزدیک کرده و یا آشنا ساخته اید؟ ای کاش پاسخ علامه حکیمی در رد جایزه فارابی را دقیق بخوانید تا بفهمید که عالم کیست و عالم نما کدام؟
5- در باب الحیات اخوان حکیمی بایستی از بزرگان علم و اندیشه اسلامی نظر خواست نه عزیزان محصور در اندیشه های فلسفی . بی شک قرار بر حدیث سازی نبوده است که استاد از غیر کلینی بهره ببرد.از سوی دیگر همانگونه که از مشخصات کتاب کافی ،تبویب بی مانند آن است،حتما الحیات نیز باب بندی بی نظیرش می تواند در طول تاریخ تشیع ، بی مانند باشد. فرموده اید شرحها ذوقی است و غیرمنسجم. اندیشمند عزیز جناب آقای غلامی،ای کاشی یکدور الحیات را بخوانید تا بفهمید که آنچه در طول 40 سال تلاش علمی در جمع آوری الحیات رخ داده دقیقا از یک هدف و آبشخور فکری نشات گرفته و برخلاف اندیشه بسیاری از مدعیان ،هر روز به رنگی جدید خودنمایی نکرده. آنچه الحیات را دل نشین کرده همین استمرار و مداومت بر اهداف و شرحهای بی نظیر آن بوده است ،والا که موسوعه های فراوان از موسسات کپی کار ، بسیار در جامعه موجود است و احتمالا مورد تایید شما. الحیات انسان را دچار گیجی و سردرگمی نمی کند،بلکه آنچه من مسلمان انقلابی را دچار حیرت می نماید،خواندن قواعد حکومت اسلامی و دیدن اعمال دور از آن است.شاید بهتر است به جای گیر افتادن در تعصب ها،به فکر انطباق اعمال با قوانین اسلامی باشیم ای عزیز.
6- از اینکه در کلام رعایت ادب را ننموده و در مجلس عزای عزیزی که عزیز بسیاری نیز هست،بر منبر لغات سخیفی را به کار می برید بسیار متعجبم. آیا این است اخلاق اسلامی؟ آیا این است نتایج بزرگ؟ آیا این است ادعاهای پرثمر؟ جناب آقای غلامی،استاد حکیمی عمر خود را برای تکمیل الحیات گذاشته و اگر به تاریخ ها دقت کنید که نمی کنید و اگر به مجلدات الحیات دقت نمایید که نمی نمایید، ایشان تز فکری خویش را الحمدلله تکمیل و ارائه داده است.آنچه شما داستان سرایی می نامید،همان تز دکترای دانش آموختگان امثال موسسات شما بزرگوار است و حتی شاید خودتان. آنچه شما فاقد نظم علمی می خوانید همان درسواره های تدریسی خودتان است نه آثار منظم و هدفمند استاد. ای کاش موسسه تان را به همان بهانه مسائل مالی زودتر تعطیل نمایید که با چنین بینشی ، ره به جایی نخواهید برد. جناب آقای غلامی، مطمئن باشید نقد استاد آنهم به این بی ادبی، سکوی پرتابی برای صعود شما نمی شود.
7- در باب درمعرض نقد نبودن استاد،شما را توصیه میکنم به مطالعه .شاید اگر اندکی در جامعه خارج از موسسه خود حضور داشتین شاهد نقدهای مکرر اندیشه استاد در مجامع بودین. شاید می دیدید که خود استاد در آثارشان نقد را قبول و از آن استقبال نموده و فقد خواهان رعایت ضوابط نقد و نقادی بودند. ای کاش کمی از میز پرثمرتان،فاصله می گرفتین و می دیدید که دانش آموخته های سطوح پایین حوزه نیز خود را منتقد آثار علامه و مدافع فلسفه جازده و به این شیوه برای خود وجهه ای می اندوختن. شاید آنقدر فاصله از حوزه گرفته اید که نمی دانید مقابله با آثار علامه در حوزه ها،جزویکی از تکالیف محسوب می شود.شاید از نشریات آنقدر به دورین که ویژه نامه های انتقادی در باب استاد و آثارش از تمامی جناحهای فکری را ملاحظه نفرموده اید. از شما بعید است که کمکاری خود را بر گردن مرحوم استاد انداخته و بندی بر متن انتقادیتان بیافزاید. شاید استاد باید خدمت شما می رسید تا شما بزرگواری کرده ونقدی سازنده برای ایشان هدیه نمایید. واقعا ببخشید که استاد چنین کاری نکرده و یا طرفداران اندکشان مانع ایشان شده اند. ترس امثال شما از طرفداران قلیل بوده یا استحکام اندیشه؟
8- با تعذر فراوان چون نوشته اید بایستی جواب معادل دریافت کنید. جناب غلامی غر زدن بهتر از زر زدن است. جوابی شایسته تر از این برای بی ادبی های مکرر شما نیافتم. ای کاش اگردین ندارید آزاده باشید.
9- از اینکه استاد را به توصیف هوشمندی ستوده اید از شما کمال تشکر را دارم.در باب عدم اطلاع استاد از جامعه و یا رساندن اطلاعات نادرست به استاد و درنتیجه انتقاد های نادرست به نظام،خواهشمندم لیست این انتقادهای نادرست را بفرمایید تا مردم خود قضاوت کنند. لطفا بفرمایید استاد در کدام آثار در قالب چه جملات و مفاهیمی انتقادهای نادرستی به نظام کرده اند تا مردم خود قاضی باشند.لطفا بفرمایید که دقیقا کدام عناصر زاویه دار با انقلاب و رهبری پیرامون ایشان را گرفته بودند ،تا مردم خود قضاوت کنند. جناب آقای غلامی،نقد می تواند فقط یه نقطه مشخص و یک اثر و یا مجموعه آثار را شامل شود و پخته تر باشد.چه اصراری دارین که تمام زندگی یک فرد را نقد و خود را مطلع کامل بدانید،درحالیکه حتی کل آثار استاد را یکدور مطالعه نکرده اید. جناب آقای غلامی چرا از عدالتخواهی استاد و نظریه عدالت ایشان اینقدر هراسانید؟
10- ای کاش کتاب به قول شما کهنه استاد به نام"امام در عینیت جامعه" را می خواندین. ای کاش می دیدین که استاد در انتهای مقدمه می نویسند نام این کتاب باید "عالم در عینیت جامعه" باشد. ای کاش مشاهده می فرمودین که استاد از سال 1354 در این کتاب فریاد بر می آورد که امام عینت گراست و عالم مدعی ماموم بودن نیز باید در متن جامعه حاضر و متناسب با آن دارای موضع باشد.جناب آقای غلامی،آثار استاد نشان می دهد که آیا استاد قیام علمی داشته اند یا نه؟ به نوشته خودشان بین حکمت تدبیر و حکمت شمشیر بررسی و اعلام موضع کرده اند یا نه؟ جناب آقای غلامی از خانه نشینی استاد مرتب گلایه می کنید. استاد در خانه ماند نه برای رفاه،نه برای آسودگی،بلکه برای همان قیامی که شما با میزتان در حسرت فهمیدن جزئی از اهدافش مانده اید. استاد در خانه ماند تا امثال شما عزیزان عنان کار را در دست گرفته و از سواری بر اسب چموش قدرت لذت ببرید . استاد در خانه ماند تا مردم همچنان عالمی را بشناسند که دین به دنیا نفروخته و همچنان قلم به عدالت می زند. استاد در خانه ماند تا فرمایش معصوم در باب جامعه منهای فقر را تبیین کند تا بعد از ایشان،مردم به دین بدبین نشوند، بلکه دینداران را مورد مواخذه قرار دهند.
11- حرف اصلی و درد دل خودتان را در نقد تفکیک زده اید.کلا نقد شما به استاد در همین بند است.گاهی تفکیکیان مورد سوال قرار می گیرند که شما با این نظریه راه علم و سوال و تعقل را بسته و مورد تهمت هستند که شما مدافع تعطیلی عقلید؟! حال همین عبارات شما نشانگر واقعیت مطلب است که حضرات مدافع فلسفه برای دفاع از مسلک خود حاضرند همه برچسب های موجود گذشته و آینده را نصیب یک نظریه کنند تا مورد مطالعه و نقد و بررسی قرار نگیرد. توخالی و کم مایه و بی اثر خواندن تفکیک و سطحی نگر بودنش ،توهین است اما برچسب نیست. می توان توهین کننده را به اخلاق توصیه کرد،اما اینکه تفکیک را به برچسب اخباری گری ، عامل زوال تدریجی شیعه خواندن،باعث خداحافظی با نهضت امام قلمداد کردن،مساوی سکولاریسم شمردن و آن را هم آغوش اسلام آمریکایی قلمداد کردن ، متهم می کنید دلیلش چیست؟ جناب آقای غلامی داعشی و طالبانی بودن و همدستی با ترامپ و تغذیه از انگلیس و ... را فراموش کرده اید احتمالا.استاد عزیز مقید به اصول و اخلاقی دینی،بهتر نیست برای کوبیدن یک اندیشه چنان پیش روید آن اندیشه توان دفاع از خود را داشته باشد.انحصار گرایی تا کجا؟ آیا در منتسب کردن القاب به اندیشه یا هر فردی در نظام اسلامی،رعایت تقوا لازمه است یا نه؟ جناب آقای غلامی،مدافع محترم فلسفه،از چه میترسید ، از مکتب و اندیشه ای به قول خودتان توخالی؟ آیا این است دعوت به تعقل فلسفه؟
12- چقدر از ته دل از صدای خرد شدن استخوان های تفکیک تمجید می کنید.مبارکتان باشد. ای کاش وقتی این صدا به چنین خروشی در گوش شما تنین افکنده،چنین این مکتب و اندیشه را در اذهان بزرگ نمی کردین. تفکیک استخوان خرد شده کجا و فلسفه ی به قول شما پرخروش که آن را منتسب به امور سیاسی می کنید تا اگر کسی چیزی گفت،ضد سیاست دینی اش جلوه دهید ،کجا؟ مبارکتان باشد و نماز شکر فراموش نشود.
13- جناب آقای غلامی اینکه همه طرفداران استاد را متهم به اجنبی و ضد انقلاب و سکولار بودن کرده و همه منتقدین خود را نیز در این جرگه به حساب می آورید ،نشان از ضعف در استدلال و ضعف اساسی در بنیه فکری است.بهتر است نخست فکری به این امر نموده و به جای دشمن تراشی، اندیشه تراشی خود را در اولویت قراردهید که در عرصه نظریه پردازی ،مظلوم نمایی طرفی ندارد.
باتشکر از همراهی شما در مطالعه این جوابیه،در این متن از آثار علامه نقل مطلبی نشد تا این جواب از طرف شیفتگان یا شاگردان یا رهروان ایشان تلقی نشود. بلکه جوابی بود از طرف یکی از مطالعه کنندگان آثار ایشان . شما را به رعایت ادب علمی و تقوای اخلاقی دعوت و خواهانم از توهین های مندرج در این متن،عذرخواهی نموده و توهین به اندیشه را با نقد اندیشه ،جابجا ننمایید.
و من الله توفیق
جواد عبدل زاده



کلیه حقوق محفوظ است / 1392