حیّ به معنی زنده و از اسمای حسنای الهی است ، همویی که حیات همه خلقت از اوست و حیاتش هیچگاه به موت ، منتهی نخواهد گردید . خدایی که "لا اله الا هو الحی القیوم" است و "الحی الذی لا یموت" فقط در باب او صادق می‌باشد . مقابل امر حیات ، موت است و ممات . همانگونه که خدا خالق خلق است و حیات بخش عالم ، جاعل مرگ است و موضع رجعت همه متوفیان.
در آیات بسیاری از قرآن به حیات بخشی الهی اشاره شده و خداوند تبارک و تعالی به عنوان محیی وصف شده است و همانگونه که تمامی موجودات مخلوق الهی هستند ، حیات بخشی به آنها و احیای بعد از موتشان نیز بر عهده حضرت باری تعالی می‌باشد . نکته ظریفی که در آیات قرآنی بر آن تاکید شده ، تفاوت خلق و حیات بخشی است و خداوند ، احیاء را در باب مخلوقاتی که طمع موت را چشیده اند ، به کار برده و در باب ایشان از لفظ خلق بهره نمی‌برد .
احیای ارض بعد از موتش ، از جمله آیات الهی است که جهت تفکر و تعقل و تذکر به بشر ، مکرر در آیات قرآن تکرار شده و خدای بی‌همتا زنده کردن زمین بعد از مرگش را ، نشانه‌ای می‌شمارد برای انسان هایی که قوه شنوایی را صاحب بوده و بصیرت و نظر را ، سرلوحه زندگی خویش ساخته‌اند.
در آیه 65 سوره نحل چنین آمده است :"و الله انزل من السماء ماء فاحیا به الارض بعد موتها ان ذلک لایه لقوم یسمعون". که با عنایت به آیه 30سوره انبیاء که می فرماید: "و جعلنا من الماء کل شیء حی" چنین می توان نتیجه گرفت که ، مردن زمین که در فصولی از سال به ظاهر برای تمامی زمین ها رخ داده و باروری آنها متوقف می‌شود و یا زمین های خشک و بی حاصل ، به لطف الهی و نعمت عظیم القدر آب ، در فصول دیگر زنده شده و خداوند حیات را به آنها بعد از مرگشان ارزانی می‌دارد و همین می‌تواند نکته‌ای باشد از برای تذکر اذهان ، به خالق بی همتایی که حیّ است و هر آن به حیات بخشی خویش تداوم می بخشد . در آیه 19 سوره روم ، خدای بی‌همتا باز به گونه ای دیگر از حیات بخشی به زمین سخن می گوید و می فرماید: "یخرج الحی من المیت و یخرج المیت من الحی و یحیی الارض بعد موتها و کذلک تخرجون" و این احیاء و میراندن همگی کار خداست.
در آیه 17 سوره حدید،خداوند تبارک و تعالی می فرماید: " اعلموا ان الله یحیی الارض بعد موتها قد بینا لکم الایات لعلکم تعقلون-بدانید خداوند زمین را بعد از مرگ آن زنده می‌کند.ما آیات خود را برای شما بیان کردیم شاید اندیشه ورزید." حال با عنایت به آیات مذکور، زمین مرده را چه تعریف کنیم و احیای آن را کدام بدانیم؟آیا زمین مرده را در فصول سرد سال خلاصه کرده و یا به اراضی لم یزرع ، محدود کنیم و این آیات را منحصر به طبیعت و گردش ایام نماییم؟ آیا جوانه زدن درختان و سبزشدن دشتها را نشانه احیای زمین گرفته و زنده نمودن خداوند را محدود به شکوفه دادن نباتات نماییم؟ و یا اینکه این آیات را منحصر به امر قیامت نموده و تحقق آن را بعد از شنیده شدن صدای صور قلمداد کنیم؟
صدالبته حیات بخشی الهی فقط منحصر به حیات دنیوی ظاهری و ایجاد رشد در نباتات و بهار کردن زمین خواب گرفته زمستانی ، نیست ، بلکه در آیات قرآن ، به حیات بخشی دینی نیز اشاره شده و به عنوان مثال در آیه 122 سوره انعام چنین آمده است که" او من کان میتا فاحییناه و جعلنا له نورا یمشی به فی الناس" . و چه زیبا در این آیه سخن از آدمی گمراه به عنوان مرده و میت رفته و انسان هدایت یافته به نور الهی ، به صفت حیّ موصوف شده است و یا در آیه 70 سوره یس اشاره شده است به انسانی فهیم و عاقل ، آنهم با صفت حیّ و نشانگر تفاوت انسان های حیّ و میّت است که می فرماید: " لینذر من کان حیا و یحق القول علی الکافرین". و یا در آیه 32 سوره مائده سخن از احیایی می رود که معادل احیای همه مردمان است که "و من احیاها فکانما احیا الناس جمیعا".
وقتی به کلاس درس معلمان واقعی قرآن و تبیین کنندگان آیات الهی مراجعه می‌نماییم ، شاهد آنیم که اهل بیت (ع) ذیل این آیات ، مواردی فرموده اند که نور بودن قرآن را بیش از پیش به اذهان اندیشه ورزان نمایان می‌سازند . ذیل آیه 17 سوره حدید ، امام باقر(ع) در روایتی که در کتاب "غیبت" نعمانی و "کمال الدین و تمام النعمه" شیخ صدوق آمده است ، موت زمین را ، کفر اهل آن می‌دانند که در اعصار و زمان های مختلف رخ داده و نمود داشته است. امام باقر(ع) می‌فرمایند:منظور از موت زمین کفر اهل آن است ، که کافر میت می‌باشد.
چرا کافر به عنوان میت شمرده شده است؟ مگر نه اینکه او دارای حیات ظاهری بوده و دم و بازدم دارد و نبض او همچنان می‌زند ؟ کافر مرده قلمداد می‌شود چون حیات حیوانی دارد و فاقد حیات انسانی است . حیاتی که تعقل و تفکر در آن تعطیل باشد ، حیاتی که دل در آن به تاریکی قساوت اشغال شده باشد ، حیاتی که فطرت در آن به هجمه شیطان و وساوس نفس ، دفن شده باشد ، حیاتی انسانی نیست ، و چنین فردی میّتی در حال حرکت است که کاری نمی‌کند ، غیر از تنگ کردن جای زندگان و عقب انداختن سعادت دنیوی . کافر مرده ای بیش نیست و زمین مملو از کفر ، زمینی است دچار موت ، حتی اگر به ظاهر بهاری باشد و سبز و خرم .
احیای چنین زمینی به چیست؟ زمینی که اهلش را کفر در برگرفته و مردگان بر روی آن سیر می‌نمایند.امام باقر (ع) در ادامه روایت می‌فرمایند که این زمین احیا خواهد شد به خواست خدا و به وسیله ی قیام کننده ای از ما اهل بیت(ع) . ابن عباس نیز به عنوان یکی از اصحاب نبوی که در امر تفسیر دارای سابقه ی درخشانی است ، در ذیل این آیه بر این عقیده است که در اثرظلم و جور اهل زمین ، زمین دچار موت می‌شود که احیای آن توسط قائم آل محمد(عج) خواهد بود و خداوند به مهدی ، آیات خویش را تبیین می‌نماید .
مهدی(عج) فرزند امام حسن عسکری(ع) به عنوان دوازدهمین حجت الهی بعد از نبی خاتم(ص) کسی است که زمین مملو از کفر را که دچار موتی آشکار است ، به ظهور و حضور خویش ، از ایمان مملو کرده و حیات دوباره به آن خواهد بخشید . حیاتی که زمین خاکی در طول عمر چرخش خویش ، آن را به این وسعت ندیده و در حسرت تسری این حیات در جای جای خویش بوده است . مهدی(عج) همانی است که آیات الهی به حضور او تبیین شده و مومنان را ایمان افزوده و کافران را به طریق راست ، هدایت خواهد کرد و صد البته که زیبایی هر باغی به زدودن علفهای هرز از آن است.
در روایتی دیگر از امام صادق(ع) ذیل این آیه می‌خوانیم که ایشان این احیا را دادگری پس از ستمگری می‌دانند . به بیانی آشکار ، ایشان ظلم و ستم را مایه ممات زمین دانسته و برقراری عدل و قسط و دادگری را عامل احیای آن بر می‌شمارند . عدل در هر جا و هر مکان و هر زمانی ، شیرین است و قابل تقدیر و ارزشمند . قسط و داد هرکجا و هر زمان اقامه شوند ، بندگان الهی در آن احساس امنیت و رضایت داشته و عیال الله را ایمان و عمل افزونتر می‌گردد . اما آن کدام دادگستری خواهد بود که بتوان کل زمین و زمینیان را از طعم عدالت ، شیرین کام نموده و قسط را بر جای جای آن حاکم نماید غیر از احیاگری وعده داده شده که روزی خواهد آمد و عدالت را بر تمام شئون زندگی حاکم خواهد ساخت و او همانی است که در نیمه شعبان255 قمری در شهر سامرا در خانه عسکریین قدم به زمین نهاده و زمین به ظهور و حضور قدمهای مستحکمش در آینده ای خیلی نزدیک ، از ظلم و جور زدوده خواهد شد .
حال ماییم و انتظار برای حضور احیاگری که زمین و اهل مرده آن را زنده ساخته و احیاء نماید . همانی که "محیی معالم الدین و اهله" است . سوال این است که این انتظار چگونه بایستی باشد ؟ آیا بایستی همچون زمینی شوره زا و بی حاصل ، منتظر بارش رحمت الهی باشیم و چون باران آمد ، بلاتاثیر از ما بگذرد و یا اینکه خویشتن را بدل به زمینی نماییم با قابلیت رویاندن و رشد دادن ، برای دریافت قطراتی احیاگر از باران رحمت الهی و ماء معینی که ما را زنده ساخته و عالمی را گلستان ایمان نماییم . از سوی دیگر آیا قرار است این انتظار همراهی برای دادگستری و تسهیل امر ظهور باشد یا ظلم و ستم به عیال الله و بندگان الهی که غم بر عالم افزوده و ظلمت بر دنیا حاکم سازد. بیایید برای حضورش ، فارغ از چراغانی های ظاهری خانه و محله هایمان ، نوری در دل های خویش افروزیم تا او نیز دلخوش به همیاری و همراهی ما ، عزم حضور و درخواست ظهور برای اقامه قسط و عدل و تبلور ایمان در عالم را داشته باشد.



کلیه حقوق محفوظ است / 1392