شهر را شوری خاص در برگرفته بود . همه پیاده و سواره با مسیرهای مختلف، ولی در حال حرکت. قدمها همه استوار و سریع.همه با یک هدف، ولی هر یک از سویی و به سویی. بدون سوال، بدون پرسش از دلیل عجله، چرایی سمت حرکت،تنهایی یا باهم بودن در مسیر؟هدف برای همه مشخص است و رسیدن به موقع سر قرار عامل تعجیل . همه با یکی قراردارند و سریک زمان و چه بداست دیررسیدن و کم شدن وقت ملاقات.
برخی که زودتر رسیده و انتظاری طولانی را پیشه کرده اند آرام و بی سرو صدا نشسته اند . اعتراضی به انتظار ندارند بلکه چهره هایشان نشان از حالتی دارد ،که غبطه اولین عکس العمل ناظران است . برخی که دیرتر آمده اند افسوس از چهره هایشان فریاد میکشد . دنبال منفذی هستند برای نفوذ به داخل جمعیت. دنبال جایی برای نشستن.کسی شاکی نیست.کسی از تنگی جا ، گرمی هوا ، سختی نشستن گلایه نمی کند . کسی پیش نمی افتد ، همه دوست دارند باهم شروع کنند . باهم به ملاقات یار روند .
اگر اینجا جا نباشد، مجلسی دیگر جایی دیگر چه فرق می کند این مجلس یا آن مجلس . این سخنران یا آن عالم. این مداح یا آن مادح . مکان ، سینه زن، پذیرایی و ... ملاک نیست . ملاک حضور است و درک بودن .
شبهای طلایی قدر. شبهای برتر از هزار ماه. یعنی با یک تیر و هزاران هزار هدف را یکجا زدن . یعنی درک یک شب معادل درک لحظه لحظه دهها سال .
شبهای طلایی قدر . شبهایی با شور حضور. حضور درجمع ها و محافل به بهانه واحد . به بهانه درک شب درک ثانیه ها به امید نیل به هدف . نیل به نشاندار شدن . رسیدن به لیست حضور و غیاب و حاضر ردکردن نام خویش .
شبهای طلایی قدر . شبهای همسانی همه بندگان. عبد و غیر عبد. مومن و مسلم . محب و شیعه . نماز شب خوان و کاهل به نماز . هیاتی و غیرهیاتی .
شبهای یکرنگی و یک مرتبه گی . همه و همه در مقام و جایگاه بدهکاری به خدای بزرگ و طالب رحمت و مغفرت الهی .
شبهای قدر را که در بازه ای 5 روزه جامعه را متحول می کند و به تکرار یکبار در سال خویش ما را به حسرتی عظیم مبتلا می سازد، پشت سرگذاشتیم . جامعه متکثر در این شب ها تجمیع شد. همه بودند . باسلایق مختلف. عقاید متفاوت. ظاهرهای گوناگون .
از همه جا بودند . بالا و پایین شهر. شرق و غرب. فقیر و غنی . شیک پوش و ژولیده . همه آمدند و همه با هم بودند . فرقی نمیکرد کجا. این محفل یا آن محفل. همه محافل یک حالت داشت . تجمیع تکثرها در یک فضا و زمان محدود با هدف یکسان .
چه بسیار غریبه ها که باهم نشستنه و تنگی جا را تحمل کردند .
چه زیاد ناآشنا ها که باهم زیر یک قرآن رفتند و سربه سرتکیه دادند .
چه فراوان دستها که به امید قبولی اعمالشان یکدیگر را فشردند .
چه بسیار سلیقه ها که سلایق متفاوت و متضادبا خویشتن را متحمل شدند .
چه فراوان ظاهرها که کنار هم قرارگرفته و دم برنیاوردن .
شبهای قدر همه یکدرد شدند و یک درمان را طلبیدند . دردهمه بدهکاری بود و درمان طلب بخشش و مغفرت از سوی خالق و رازق بی همتا . دردهمه ضعف در بندگی بود و درمان درخواست گذشت از قصورات از سوی ربِّ یکتا . دردهمه خواست خوبی ها و بهترین ها بود و درمان درخواست عطا از سوی مالک دنیا و آخرت.
شبهای قدر همه با هم نشستند و همه باهم بودند . تکثرها و تفاوتها رنگ باخته و یک مرتبه همه شدند یکسان در پیشگاه الهی . قراربود همه طلب عفو کنند و بهترین ها را برای خویش طالب گردند . قرار بود همه گذشته خویش را استغفار کرده و آینده ای نیکو برای خویش آرزو کنند . قراربود همه دعا کنند و بخواهند آنچه خواهانند . قرار بود همه اشک ریختن و فریاد از دل برآوردن را پیشه سازند و دستهای طلب را تا توان دارند به آسمان افرازند . و همه و همه چنین کردند .
شبهای قدر یعنی فرصت سه شب و فقط سه شب در طول یک سال برای بخشیده شدن آسان، برای پاک شدن راحت ، برای تطهیر گشتن سهل . یعنی فرصتی فقط وابسته به زمان بدون وابستگی به مکان برای درک مغفرت الهی و تحقق وعده ربِّ العالمین.یعنی فرصتی استثنایی برای ساخته شدن و برنامه ریزی یک سال پیش رو .یک سال عمر مورد انتظار.
شبهای قدر فرصتی بی بازگشت . فرصتی بی نظیر. فرصتی که دیگر گلایه و شکایت و بهانه گیری را برای ثانیه های آن وقتی نیست . حضور باید و درک لحظه لحظه آن، بدون توجه به مکان و همنشین و صاحب سخن.
فرصتی که نباید اشک و حال را از دست داد . گوش باید بشنود . جان باید بنوشد . زبان باید طلب کند . دست باید به گدایی بلرزد. قلب باید خاشع گردد . بشکند ، بخواهد و بخواهد و بخواهد .
اوج زیبایی شبهای قدر در باهم بودن مان بود . من و کسی که نماز شبش ترک نمی شود و من و کسی که کاهل است به نماز و به روزه بهانه گیر.
من و کسی که ظاهرش به مسلمانی نمیخورد و من و آن عالم نشانه دین.
من و کسی که اعمالش زبانزد عام است و من و کسی که در حساب و کتاب مالیش خدا جایی ندارد .
من و آن حافظ کل قرآن و من و آن عاجز از خواندن یک سوره قرآن .
من و کسی که دیروز باهم رفیق شدیم و من و کسی که کینه سالایان طولانی در دل از هم داریم.
اوج زیبایی شبهای قدر تحمل یکدیگر بود . آنجا که جا تنگ بود . آنجا که پا لنگ بود . آنجا که هوا گرم بود . آنجا که غذا کم بود . همزیستی چند ساعته، ولی شیرین بی گلایه.
اوج زیبایی شبهای قدر به درد و درمان یکسان بود . همه مریض بودیم و طالب درمان . همه کم داشتیم و طالب استغنا . همه بدهکاربودیم و طالب غفران .
و اوج زیبایی شبهای قدر دعا برای یکدیگر بود . آمین برای هم بود . اشک برای همدردی . فریاد برای همدلی. درخواست برای همسانی .
شبهای قدر گذشت و برای درک مجددش بایستی سالی را آرزوی عمر کرد و انتظاری را به جان خرید . قراربود بیاییم و از فرصت بخشیده شدن بهره گیریم . خیلی ها آمدن. خیلی ها کنار هم بودن . خیلی ها با هم گریستن و فریاد العفو سردادن . که انشاالله همه نایل به هدف شده و شامل رحمت خاص الهی گشته اند .
شبهای قدر را قدر بدانیم . فراموش نکنیم چگونه همه در ساعاتی واحد دورهم بودیم . باهم بودیم . و همه و همه خدا و فقط خدا را فریاد میکردیم . هرکس به زبانی . هرکس به طریقی . ولی همه به یک سو . همه به یک حاجت .
آرزومیکنیم خاصیت شبهای قدر در زندگیمان همیشه جاری باشد . آرزو میکنیم برای نیل به جامعه همسو و متحد ایمانی بهانه های همچون شب قدر بارها و بارها در سال تکرار شود . آرزو میکنیم فرصت باهم برای خدا بودن بازهم تکرارشود .
شبهای قدر رابایستی قدردان بود و خدا را شاکر که نعمت تجمیع و اتحاد جامعه در ظاهر و باطن و در هدف را به ما عطا کرد و برای ساعاتی من و همسایه و هم محله و همشهری و هم وطن و هم آیینم همه و همه یک چیز واحد را از یک مقصد و ملجا واحد طلب کردیم . همه و همه در یک مرتبت و همه و همه در یک جایگاه .
سخن آخر اینکه شب قدر وقتی برای شروع مراسم بک یا الله ،قرآن پیش روی خویش گشودم آیات داستان قوم بنی اسرائیل آمد که قراربود از دربی به صورت سجده داخل شده و ندا سردهند : "خدایا گناهان مارا بریز. " وخداوند همه گناهانشان را مورد مغفرت قرار دهد . آن قوم نادان چنین نکردند و فرصت بدان گرانبهایی را از دست دادن .
ولی من و هم آیین هایم در شبهای قدر چنین کردیم و خداوند رحمان و رحیم به لطفش از گناهانمان درگذشت . حال منم و جامعه ای که همه و همه پاکیم و طاهر.
ای کاش خود را دیگر کثیف و آلوده نکنیم .
برخی که زودتر رسیده و انتظاری طولانی را پیشه کرده اند آرام و بی سرو صدا نشسته اند . اعتراضی به انتظار ندارند بلکه چهره هایشان نشان از حالتی دارد ،که غبطه اولین عکس العمل ناظران است . برخی که دیرتر آمده اند افسوس از چهره هایشان فریاد میکشد . دنبال منفذی هستند برای نفوذ به داخل جمعیت. دنبال جایی برای نشستن.کسی شاکی نیست.کسی از تنگی جا ، گرمی هوا ، سختی نشستن گلایه نمی کند . کسی پیش نمی افتد ، همه دوست دارند باهم شروع کنند . باهم به ملاقات یار روند .
اگر اینجا جا نباشد، مجلسی دیگر جایی دیگر چه فرق می کند این مجلس یا آن مجلس . این سخنران یا آن عالم. این مداح یا آن مادح . مکان ، سینه زن، پذیرایی و ... ملاک نیست . ملاک حضور است و درک بودن .
شبهای طلایی قدر. شبهای برتر از هزار ماه. یعنی با یک تیر و هزاران هزار هدف را یکجا زدن . یعنی درک یک شب معادل درک لحظه لحظه دهها سال .
شبهای طلایی قدر . شبهایی با شور حضور. حضور درجمع ها و محافل به بهانه واحد . به بهانه درک شب درک ثانیه ها به امید نیل به هدف . نیل به نشاندار شدن . رسیدن به لیست حضور و غیاب و حاضر ردکردن نام خویش .
شبهای طلایی قدر . شبهای همسانی همه بندگان. عبد و غیر عبد. مومن و مسلم . محب و شیعه . نماز شب خوان و کاهل به نماز . هیاتی و غیرهیاتی .
شبهای یکرنگی و یک مرتبه گی . همه و همه در مقام و جایگاه بدهکاری به خدای بزرگ و طالب رحمت و مغفرت الهی .
شبهای قدر را که در بازه ای 5 روزه جامعه را متحول می کند و به تکرار یکبار در سال خویش ما را به حسرتی عظیم مبتلا می سازد، پشت سرگذاشتیم . جامعه متکثر در این شب ها تجمیع شد. همه بودند . باسلایق مختلف. عقاید متفاوت. ظاهرهای گوناگون .
از همه جا بودند . بالا و پایین شهر. شرق و غرب. فقیر و غنی . شیک پوش و ژولیده . همه آمدند و همه با هم بودند . فرقی نمیکرد کجا. این محفل یا آن محفل. همه محافل یک حالت داشت . تجمیع تکثرها در یک فضا و زمان محدود با هدف یکسان .
چه بسیار غریبه ها که باهم نشستنه و تنگی جا را تحمل کردند .
چه زیاد ناآشنا ها که باهم زیر یک قرآن رفتند و سربه سرتکیه دادند .
چه فراوان دستها که به امید قبولی اعمالشان یکدیگر را فشردند .
چه بسیار سلیقه ها که سلایق متفاوت و متضادبا خویشتن را متحمل شدند .
چه فراوان ظاهرها که کنار هم قرارگرفته و دم برنیاوردن .
شبهای قدر همه یکدرد شدند و یک درمان را طلبیدند . دردهمه بدهکاری بود و درمان طلب بخشش و مغفرت از سوی خالق و رازق بی همتا . دردهمه ضعف در بندگی بود و درمان درخواست گذشت از قصورات از سوی ربِّ یکتا . دردهمه خواست خوبی ها و بهترین ها بود و درمان درخواست عطا از سوی مالک دنیا و آخرت.
شبهای قدر همه با هم نشستند و همه باهم بودند . تکثرها و تفاوتها رنگ باخته و یک مرتبه همه شدند یکسان در پیشگاه الهی . قراربود همه طلب عفو کنند و بهترین ها را برای خویش طالب گردند . قرار بود همه گذشته خویش را استغفار کرده و آینده ای نیکو برای خویش آرزو کنند . قراربود همه دعا کنند و بخواهند آنچه خواهانند . قرار بود همه اشک ریختن و فریاد از دل برآوردن را پیشه سازند و دستهای طلب را تا توان دارند به آسمان افرازند . و همه و همه چنین کردند .
شبهای قدر یعنی فرصت سه شب و فقط سه شب در طول یک سال برای بخشیده شدن آسان، برای پاک شدن راحت ، برای تطهیر گشتن سهل . یعنی فرصتی فقط وابسته به زمان بدون وابستگی به مکان برای درک مغفرت الهی و تحقق وعده ربِّ العالمین.یعنی فرصتی استثنایی برای ساخته شدن و برنامه ریزی یک سال پیش رو .یک سال عمر مورد انتظار.
شبهای قدر فرصتی بی بازگشت . فرصتی بی نظیر. فرصتی که دیگر گلایه و شکایت و بهانه گیری را برای ثانیه های آن وقتی نیست . حضور باید و درک لحظه لحظه آن، بدون توجه به مکان و همنشین و صاحب سخن.
فرصتی که نباید اشک و حال را از دست داد . گوش باید بشنود . جان باید بنوشد . زبان باید طلب کند . دست باید به گدایی بلرزد. قلب باید خاشع گردد . بشکند ، بخواهد و بخواهد و بخواهد .
اوج زیبایی شبهای قدر در باهم بودن مان بود . من و کسی که نماز شبش ترک نمی شود و من و کسی که کاهل است به نماز و به روزه بهانه گیر.
من و کسی که ظاهرش به مسلمانی نمیخورد و من و آن عالم نشانه دین.
من و کسی که اعمالش زبانزد عام است و من و کسی که در حساب و کتاب مالیش خدا جایی ندارد .
من و آن حافظ کل قرآن و من و آن عاجز از خواندن یک سوره قرآن .
من و کسی که دیروز باهم رفیق شدیم و من و کسی که کینه سالایان طولانی در دل از هم داریم.
اوج زیبایی شبهای قدر تحمل یکدیگر بود . آنجا که جا تنگ بود . آنجا که پا لنگ بود . آنجا که هوا گرم بود . آنجا که غذا کم بود . همزیستی چند ساعته، ولی شیرین بی گلایه.
اوج زیبایی شبهای قدر به درد و درمان یکسان بود . همه مریض بودیم و طالب درمان . همه کم داشتیم و طالب استغنا . همه بدهکاربودیم و طالب غفران .
و اوج زیبایی شبهای قدر دعا برای یکدیگر بود . آمین برای هم بود . اشک برای همدردی . فریاد برای همدلی. درخواست برای همسانی .
شبهای قدر گذشت و برای درک مجددش بایستی سالی را آرزوی عمر کرد و انتظاری را به جان خرید . قراربود بیاییم و از فرصت بخشیده شدن بهره گیریم . خیلی ها آمدن. خیلی ها کنار هم بودن . خیلی ها با هم گریستن و فریاد العفو سردادن . که انشاالله همه نایل به هدف شده و شامل رحمت خاص الهی گشته اند .
شبهای قدر را قدر بدانیم . فراموش نکنیم چگونه همه در ساعاتی واحد دورهم بودیم . باهم بودیم . و همه و همه خدا و فقط خدا را فریاد میکردیم . هرکس به زبانی . هرکس به طریقی . ولی همه به یک سو . همه به یک حاجت .
آرزومیکنیم خاصیت شبهای قدر در زندگیمان همیشه جاری باشد . آرزو میکنیم برای نیل به جامعه همسو و متحد ایمانی بهانه های همچون شب قدر بارها و بارها در سال تکرار شود . آرزو میکنیم فرصت باهم برای خدا بودن بازهم تکرارشود .
شبهای قدر رابایستی قدردان بود و خدا را شاکر که نعمت تجمیع و اتحاد جامعه در ظاهر و باطن و در هدف را به ما عطا کرد و برای ساعاتی من و همسایه و هم محله و همشهری و هم وطن و هم آیینم همه و همه یک چیز واحد را از یک مقصد و ملجا واحد طلب کردیم . همه و همه در یک مرتبت و همه و همه در یک جایگاه .
سخن آخر اینکه شب قدر وقتی برای شروع مراسم بک یا الله ،قرآن پیش روی خویش گشودم آیات داستان قوم بنی اسرائیل آمد که قراربود از دربی به صورت سجده داخل شده و ندا سردهند : "خدایا گناهان مارا بریز. " وخداوند همه گناهانشان را مورد مغفرت قرار دهد . آن قوم نادان چنین نکردند و فرصت بدان گرانبهایی را از دست دادن .
ولی من و هم آیین هایم در شبهای قدر چنین کردیم و خداوند رحمان و رحیم به لطفش از گناهانمان درگذشت . حال منم و جامعه ای که همه و همه پاکیم و طاهر.
ای کاش خود را دیگر کثیف و آلوده نکنیم .