"شهر را گردم به شوقت ، کو به کو ، منزل به منزل "
انتظار فرج موعود، به عنوان افضل عبادات در بینش اسلامی مطرح و پاداش اخروی و اثرات دنیوی عظیمی برای آن بیان شده است . انتظار به عنوان یکی از وظایف شیعیان در عصر غیبت طرح و خود بدل به کلاسی برای آموختن چگونه زیستن و چگونه بودن شده است . انتظار ،کلاس منتظِر سازی منتظَر است ، که دانش آموخته گان آن را بدل به انسانهایی والا با مشخصات بی مانند و تحسین برانگیز می نماید . دانش آموخته گانی با مشخصاتی همچون :
• انسانهای بارورمند و دین دار
• رضایت مند و قناعت پیشه
• پایدار و صبور
• آرام و امیدوار
• قدردان و قدرشناس
• بردبار و حلیم
• باگذشت و کریم
• خوش رفتار و خوش برخورد
• متین و استوار
• غیرتمند و دقیق
• گشاده دست و سخاوتمند
• شجاع و دلیر
• بافکر و عاقبت اندیش
• جوانمرد و وفادار
• عهدنگهدار و پایدار
• راستگو و راست کردار
• فهیم و امانت دار
• دارای کلام دقیق و سنجیده
• ورع مند و طاعت گذار
خَلقی که در انتظار ظهور "مصلح" است ، باید خود نیز "صالح" باشد .خَلق صالحی که در سایه اقتدا به حضرت مهدی(عج) و انتظار صبح و شام ظهور آن عزیزتر از جان است . انتظاری فعال و نه انفعالی . انتظاری پویا و سازنده . انتظاری امیدآفرین و حیات بخش.
کلاسِ انتظار، چنین دانش پذیرانی را آماده حضور در جامعه نموده و کسانی که پایداری و ثبات قدم را پیشه ی سلوک خویش در این راه سازند، " بهترین مردم زمان ها"خواهند گشت.
کلاسِ انتظار، فراغت از تحصیل و کوشش، نخواهد داشت مگر با ظهور آن سروقامتی که فراقش چشم ها را سفید نموده و امید به درک عصر ظهورش، شاگردان مکتب انتظار را همچنان به تلخی ها صبور می نماید .
مژده ای دل، شام مشتاقان به سرخواهد رسید وزپس این تیره شب ، تابان سحر خواهد رسید
ای زبان ،کم شکوه کن از تلخی ایام هجر دوره ای شیرین تر از شهد و شکر خواهد رسید
کلاس انتظار ، درصورت تک دانش آموز بودن ، مثمر ثمر نبوده و نتیجه مطلوب را نخواهد داشت . کلاس انتظار، بایستی صاحب دانش پذیران فعال و تسری بخش به کل جامعه باشد . از جمله مشکلات تاریخ انتظار، عدم جمعی شدن این مسلک و عدم گسترش آن در سطح کل جامعه(به صورت باطنی و نه ظاهری) بوده است. آری تاریخ انتظار منتظرانی را در برهه های مختلف در متن خویش تجربه کرده ،ولی حسرتِ ظهورِ "شهرِ منتظِر" ، همچنان آرزویی تحقق نیافته برای صفحات تاریخ بشریت است .
آیا دین اسلام به عنوان عرضه کننده فرهنگ انتظار، این فرهنگ و اندیشه عملی را فقط به صورت فردی توصیه نموده و یا اینکه حالت جمعی آن را با اهمیت تر جلوه میدهد؟ آیا عدم تسری فرهنگ انتظار و درس آموزی کلاس آن ، نشان از ضعف منتظران نیست؟ آیا حالت انفرادی در سیستم انتظار، امکان ترویج و گسترش و پایداری دراز مدت (حتی به صورت انفرادی) را ممکن خواهد نمود؟
واقعیت امروز فرهنگ انتظار، لزوم خروج از انتظار فردی و منتظِر سازی و رسیدن به انتظار جمعی و رونمایی از "شهر منتظِر" است .
نوبت آن فرارسیده که مبشران آزادی و منادیان رهایی، فریاد گران رسیدن روز و روشنایی، استقبال کنندگان طلوع خورشید ، دل بیداران تاریکخانه دنیا، منتظران حقیقی و چشم براهان موعود منتظَر، به دروازه شهر خویش تابلویی منصوب کرده و روی آن با خط خوش بنگارند:" به شهر منتظِران خوش آمدید."
به شهری که همه ساکنان آن چشم انتظارند . چشم انتظار وعده الهی ، پیراسته شدن ظلم و ستم از جهان ، برپایی عدل و فضیلت، کمال انسانیت، بالغ شدن عقول .
شهری که ظاهرش آرامش بخش است و باطنش امیدآفرین. شهری با ساکنین پاکدل و خوش نیت . شهری باشعار محبت و روال انسان دوستی. شهری پاک و امن. زیبا و دلنشین. مملو از آسایش.
شرف ، عزت، آزادگی،خرد،درایت،شور،شعور،تعهد،تقوا،امید،فعالیت،ظرافت،صلابت،ذوق،هنر،توحید ،عدل در جای جای این شهر موج می زند .
شهر دارای قالب های متنوع و متعددی است . دارای جسم و پیکری با اجزاء متنوع و روحی که همان فرهنگ حاکم برآن است . شهرمنتظِران بایستی جسم و روحی هماهنگ و منتظِر داشته باشد . بایستی ساکنان و مهمانان شهر از پیکر شهر چشم به راهی و انتظار و امید به آینده شیرین به شرط تحمل تلخی صبر، فعالیت و پویایی و نشاط و سرزندگی ،حرکت مداوم جهت نیل به هدف را ، به عینه لمس کرده و روح خویش را در روح حاکم شهری مستغرق نمایند .
شهرمنتظران بایستی حیات بخش باشد و زندگی ساز . هم برای ساکنین خویش و هم برای مهمانانی که دل مرده وارد آن شده و دل زنده از آن خارج خواهند شد .
موارد مذکور نه آرزویی دست نیافتنی است و نه ایده آلی آرمان گرایانه . متاسفانه غفلت از کار جمعی و روش های فرهنگ سازی نکات فوق را دست نایافتنی می نمایاند. در حالیکه کمی تفکر می تواند دسترسی آسان به راه و نزدیکی نیل به هدف را نمایان سازد .
برای رسیدن به" شهر منتظرِ" فرهنگ سازی لازم است . بهره گیری از نمادهای تبلیغی و آموزش نیاز است . گفتن لازم است و عمل . اقدام لازم است و شور آفرینی .
تبریک و چراغانی و نصب پرچم به مناسبت نیمه شعبان ، تبلیغ روایات مربوطه، بنرهای تبریک ، برنامه های جشن و سخنرانی، اجرای مراسم ادعیه و نامگذاری خاص میادین و معابر و اماکن، گرچه همه خوب است و لازم ولیکن برای نیل به "شهرمنتظِر "کافی نیست .
برای رسیدن به "شهرمنتظِر" نخستین گام راه اندازی و بالفعل سازی استعدادها و نیروهای مردمی است . منتظرانی که با رعایت اصول کارجمعی، میتوانند قدمهای بزرگی در راه رسیدن به "شهر منتظِر" و" انتظار جمعی" بردارند . شایسته است متولیان و مسئولین شهری نیز موارد زیر را در برنامه های تبلیغی و اجرایی خویش بگنجانند :
1. ایجاد زمینه همدلی و همیاری و همکاری و کارجمعی شهروندان در ساختن "شهرمنتظِر"
2. تبیین اصول اولیه فرهنگ اجتماعی انتظار در سطح شهر
3. نماد سازی در بحث اصول زیستی در" شهرمنتظِر" و الزامات آن
4. گسترش روحیه عبودیت در سطح جامعه و ترویج رعایت حق الناس
5. زمینه سازی نشاط وسرزندگی و روحیه دوراز یاس در جامعه
6. ترویج روابط حسنه اجتماعی و اقتصادی با استفاده از ترویج خوش خلقی و فرهنگ اعتماد و امانتداری و پاکدستی
7. تغییر نمای شهری و قالب های پیکر بندی شهر به سمت آرامش بخشی و اعتدال و دوری از قالب های خشن
8. زمینه سازی تشکیل اجتماعات کلانِ شهری انتظار محور، در سطح کل شهر
9. ترویج فرهنگ پیشنهاد و تذکر در بین ساکنین
10. فعال و هماهنگ سازی نهادهای فرهنگ ساز در جامعه(در باب فرهنگ سازی انتظار جمعی)
مطمئن باشیم جامعه ما نیازمند تعریف جدید برای زندگی جمعی خویش می باشد . هویتی نوین برای هدفدار کردن دورهم بودن. برای معنی دارکردن حیات اجتماعی .
قدم های آغازین شهر منتظر گرچه سخت و دشوار خواهد بود ولی آینده از آن "شهر منتظِر" بوده و امید و عبودیت خونی تازه در رگهای آن به جریان خواهد انداخت . که آمدن یار به شرط اصلاح و اجماع ما نزدیکتر جلوه می نماید .
و حرف آخر اینکه آقایم : مابدان مقصد عالی نتوانیم رسید - هم مگر پیش نهد لطف شما گامی چند
انتظار فرج موعود، به عنوان افضل عبادات در بینش اسلامی مطرح و پاداش اخروی و اثرات دنیوی عظیمی برای آن بیان شده است . انتظار به عنوان یکی از وظایف شیعیان در عصر غیبت طرح و خود بدل به کلاسی برای آموختن چگونه زیستن و چگونه بودن شده است . انتظار ،کلاس منتظِر سازی منتظَر است ، که دانش آموخته گان آن را بدل به انسانهایی والا با مشخصات بی مانند و تحسین برانگیز می نماید . دانش آموخته گانی با مشخصاتی همچون :
• انسانهای بارورمند و دین دار
• رضایت مند و قناعت پیشه
• پایدار و صبور
• آرام و امیدوار
• قدردان و قدرشناس
• بردبار و حلیم
• باگذشت و کریم
• خوش رفتار و خوش برخورد
• متین و استوار
• غیرتمند و دقیق
• گشاده دست و سخاوتمند
• شجاع و دلیر
• بافکر و عاقبت اندیش
• جوانمرد و وفادار
• عهدنگهدار و پایدار
• راستگو و راست کردار
• فهیم و امانت دار
• دارای کلام دقیق و سنجیده
• ورع مند و طاعت گذار
خَلقی که در انتظار ظهور "مصلح" است ، باید خود نیز "صالح" باشد .خَلق صالحی که در سایه اقتدا به حضرت مهدی(عج) و انتظار صبح و شام ظهور آن عزیزتر از جان است . انتظاری فعال و نه انفعالی . انتظاری پویا و سازنده . انتظاری امیدآفرین و حیات بخش.
کلاسِ انتظار، چنین دانش پذیرانی را آماده حضور در جامعه نموده و کسانی که پایداری و ثبات قدم را پیشه ی سلوک خویش در این راه سازند، " بهترین مردم زمان ها"خواهند گشت.
کلاسِ انتظار، فراغت از تحصیل و کوشش، نخواهد داشت مگر با ظهور آن سروقامتی که فراقش چشم ها را سفید نموده و امید به درک عصر ظهورش، شاگردان مکتب انتظار را همچنان به تلخی ها صبور می نماید .
مژده ای دل، شام مشتاقان به سرخواهد رسید وزپس این تیره شب ، تابان سحر خواهد رسید
ای زبان ،کم شکوه کن از تلخی ایام هجر دوره ای شیرین تر از شهد و شکر خواهد رسید
کلاس انتظار ، درصورت تک دانش آموز بودن ، مثمر ثمر نبوده و نتیجه مطلوب را نخواهد داشت . کلاس انتظار، بایستی صاحب دانش پذیران فعال و تسری بخش به کل جامعه باشد . از جمله مشکلات تاریخ انتظار، عدم جمعی شدن این مسلک و عدم گسترش آن در سطح کل جامعه(به صورت باطنی و نه ظاهری) بوده است. آری تاریخ انتظار منتظرانی را در برهه های مختلف در متن خویش تجربه کرده ،ولی حسرتِ ظهورِ "شهرِ منتظِر" ، همچنان آرزویی تحقق نیافته برای صفحات تاریخ بشریت است .
آیا دین اسلام به عنوان عرضه کننده فرهنگ انتظار، این فرهنگ و اندیشه عملی را فقط به صورت فردی توصیه نموده و یا اینکه حالت جمعی آن را با اهمیت تر جلوه میدهد؟ آیا عدم تسری فرهنگ انتظار و درس آموزی کلاس آن ، نشان از ضعف منتظران نیست؟ آیا حالت انفرادی در سیستم انتظار، امکان ترویج و گسترش و پایداری دراز مدت (حتی به صورت انفرادی) را ممکن خواهد نمود؟
واقعیت امروز فرهنگ انتظار، لزوم خروج از انتظار فردی و منتظِر سازی و رسیدن به انتظار جمعی و رونمایی از "شهر منتظِر" است .
نوبت آن فرارسیده که مبشران آزادی و منادیان رهایی، فریاد گران رسیدن روز و روشنایی، استقبال کنندگان طلوع خورشید ، دل بیداران تاریکخانه دنیا، منتظران حقیقی و چشم براهان موعود منتظَر، به دروازه شهر خویش تابلویی منصوب کرده و روی آن با خط خوش بنگارند:" به شهر منتظِران خوش آمدید."
به شهری که همه ساکنان آن چشم انتظارند . چشم انتظار وعده الهی ، پیراسته شدن ظلم و ستم از جهان ، برپایی عدل و فضیلت، کمال انسانیت، بالغ شدن عقول .
شهری که ظاهرش آرامش بخش است و باطنش امیدآفرین. شهری با ساکنین پاکدل و خوش نیت . شهری باشعار محبت و روال انسان دوستی. شهری پاک و امن. زیبا و دلنشین. مملو از آسایش.
شرف ، عزت، آزادگی،خرد،درایت،شور،شعور،تعهد،تقوا،امید،فعالیت،ظرافت،صلابت،ذوق،هنر،توحید ،عدل در جای جای این شهر موج می زند .
شهر دارای قالب های متنوع و متعددی است . دارای جسم و پیکری با اجزاء متنوع و روحی که همان فرهنگ حاکم برآن است . شهرمنتظِران بایستی جسم و روحی هماهنگ و منتظِر داشته باشد . بایستی ساکنان و مهمانان شهر از پیکر شهر چشم به راهی و انتظار و امید به آینده شیرین به شرط تحمل تلخی صبر، فعالیت و پویایی و نشاط و سرزندگی ،حرکت مداوم جهت نیل به هدف را ، به عینه لمس کرده و روح خویش را در روح حاکم شهری مستغرق نمایند .
شهرمنتظران بایستی حیات بخش باشد و زندگی ساز . هم برای ساکنین خویش و هم برای مهمانانی که دل مرده وارد آن شده و دل زنده از آن خارج خواهند شد .
موارد مذکور نه آرزویی دست نیافتنی است و نه ایده آلی آرمان گرایانه . متاسفانه غفلت از کار جمعی و روش های فرهنگ سازی نکات فوق را دست نایافتنی می نمایاند. در حالیکه کمی تفکر می تواند دسترسی آسان به راه و نزدیکی نیل به هدف را نمایان سازد .
برای رسیدن به" شهر منتظرِ" فرهنگ سازی لازم است . بهره گیری از نمادهای تبلیغی و آموزش نیاز است . گفتن لازم است و عمل . اقدام لازم است و شور آفرینی .
تبریک و چراغانی و نصب پرچم به مناسبت نیمه شعبان ، تبلیغ روایات مربوطه، بنرهای تبریک ، برنامه های جشن و سخنرانی، اجرای مراسم ادعیه و نامگذاری خاص میادین و معابر و اماکن، گرچه همه خوب است و لازم ولیکن برای نیل به "شهرمنتظِر "کافی نیست .
برای رسیدن به "شهرمنتظِر" نخستین گام راه اندازی و بالفعل سازی استعدادها و نیروهای مردمی است . منتظرانی که با رعایت اصول کارجمعی، میتوانند قدمهای بزرگی در راه رسیدن به "شهر منتظِر" و" انتظار جمعی" بردارند . شایسته است متولیان و مسئولین شهری نیز موارد زیر را در برنامه های تبلیغی و اجرایی خویش بگنجانند :
1. ایجاد زمینه همدلی و همیاری و همکاری و کارجمعی شهروندان در ساختن "شهرمنتظِر"
2. تبیین اصول اولیه فرهنگ اجتماعی انتظار در سطح شهر
3. نماد سازی در بحث اصول زیستی در" شهرمنتظِر" و الزامات آن
4. گسترش روحیه عبودیت در سطح جامعه و ترویج رعایت حق الناس
5. زمینه سازی نشاط وسرزندگی و روحیه دوراز یاس در جامعه
6. ترویج روابط حسنه اجتماعی و اقتصادی با استفاده از ترویج خوش خلقی و فرهنگ اعتماد و امانتداری و پاکدستی
7. تغییر نمای شهری و قالب های پیکر بندی شهر به سمت آرامش بخشی و اعتدال و دوری از قالب های خشن
8. زمینه سازی تشکیل اجتماعات کلانِ شهری انتظار محور، در سطح کل شهر
9. ترویج فرهنگ پیشنهاد و تذکر در بین ساکنین
10. فعال و هماهنگ سازی نهادهای فرهنگ ساز در جامعه(در باب فرهنگ سازی انتظار جمعی)
مطمئن باشیم جامعه ما نیازمند تعریف جدید برای زندگی جمعی خویش می باشد . هویتی نوین برای هدفدار کردن دورهم بودن. برای معنی دارکردن حیات اجتماعی .
قدم های آغازین شهر منتظر گرچه سخت و دشوار خواهد بود ولی آینده از آن "شهر منتظِر" بوده و امید و عبودیت خونی تازه در رگهای آن به جریان خواهد انداخت . که آمدن یار به شرط اصلاح و اجماع ما نزدیکتر جلوه می نماید .
و حرف آخر اینکه آقایم : مابدان مقصد عالی نتوانیم رسید - هم مگر پیش نهد لطف شما گامی چند