سلمان محمدی ، عالِم عامِل
تاریخ مذهب تشیع در سال 11هجری ، روزی را در خود ثبت نموده است، که در آن به شهادت عامه و خاصه نبوده برایش مگر چهار پیرو . روزی که نام شیعه و مدال ارزشمند آن را بجز چهار سینه ، قابل و لایق نشانداری نبوده . روزی که اگر نبودند این چهار تن ، بسا که فشار و اختناق شدید جامعه و سستی ، ایمان ظاهری و اسلام لسانی مردم ، نفس در سینه گوهر دردانه هدایت و امامت، به حبس مبتلا شده و زمین به جزای ناشکری خلق ، اهلش را در خود فرو می بلعید .
آن روزگار چهار تن ماندند تا از آنها به عنوان"ارکان اربعه تشیع"نام در کتب تاریخ آورده شود . ابوذر ماند و عمار . مقداد ماند و سلمان . ماندند تا تشیع علوی معنا یابد . مومنان حقیقی ماندند تا امام برحق ، دل خوش براین با استقامتان روزگار باشد و پشت گرم به حضورکم تعداد ، ولی با اخلاص و پر بهره شان .
ارکان اربعه تشیع ، چهارپایه اقتدار شیعه در زمانی بودند که ابراز ایمان که نه ، ابراز محبت به ولایت امام منصوب الهی ، جرمی بود با جزایی سخت، ولی سهل الاجرا . چهار رکن تشیع در زمانی تولّی و تبرّی را به نمایش انظار نهادند ، که خفقان در اوج بود و فریاد در قعر . سکوت تشویق داشت و نجوا تنبیه . در زمانی که اگر نمی ماندند و بروز نمی دادند، پیروزی از آن منافقان می گردید و سکوت ، پیشه مومنان . اگر نمی ماندند ، محبت ولی الله، به ظاهر، به قلوب و اذهان منتقل می شد و از عمل در ارکان و بروز محبت در جوارح ، مردم خود را بدون تکلیف می پنداشتند . و چه دشوار امتحانی بود ، بروز محبت در آن دوران که ظاهر نیز باید متفاوت می شد ، تا همه بدانند که این مسلمان ، حب ولایت علی (ع) در سینه دارد و قوت در اعضا برای عمل . و سلمان یکی از آن چهار مومن و شیعه واقعی تاریخ بود .
همویی که سالها جستجو کرده و ره ها نوردیده ، ناز و نعمت را رها ساخته و سختی به جان خریده ، تحمل غلامی در دنیای فانی را برای بسیاری نموده تا به مقصود برسد. پرسش گر بوده و هوشیار ، شنوا بوده و فهیم، دقیق بوده و جستجو گر و در نهایت به اویی رسیده که وعده نهایی خداوند بوده و هدایت گر سلمان به اوج عزت دنیوی و سعادت اخروی .
قدر و مقام سلمان را همین بس که سلمان "ابن الاسلام" نام گیرد و "سلمان محمدی" لقب . منزلت اورا همین کافی است که "منا اهل البیت " شمرده شود . جلالت و شکوه دینش را همین بس که او را در اوج مرتبه ایمانی به حساب آورده و سرآمد علم و عمل بین همه اصحاب نبی خاتم(ص) باشد . و آخرت سلمان را همین بس که اشتیاق بهشت میزبان براو ، بیشتر از رغبت اوست به بهشت .و خوشا به سعادت سلمان که در لحظه حساس امتحان خلق ، سربلند بوده است و پیروزدر باب عمل به علم خویش .
آنچه در بررسی زندگی سلمان فارسی اهمیت بسیار دارد ،دو صد یا سه صد سال زندگی قبل از اسلام او نیست . چرا که همه آن را می توان در یک جمله خلاصه نمود که (( سلمان خدا جویی بود واقعی)) . او برای یافتن خدای فطری ، تمامی ادیان الهی حی در زمان خود را، برفطرتش عرضه داشت .هرگاه ندای موافق فطرت خداجویش را لبیک گو یافت ، عمل خویش را برطبق آن شریعت بنا نمود .لیکن هیچگاه نه از عمل بازایستاد و نه از جستن.چرا که اگر بندگی نباشد، نیل به مراتب بالاتر محال است. سلمان ، عمر را تعریف و معنا بخشید با جستن و کنکاش و آرام نگرفتنش تا لحظه وصال حبیب الهی . زندگی سلمان فارسی قبل از تشرف به حضور نبی خاتم و اسلام آوردن ، هرچقدرهم طولانی بوده باشد ، بزرگترین درسش برای همه ما هم میهنان او خداجویی است و بس.
اما آنگاه که در تاریخ "سلمان فارسی" به "سلمان محمدی" بدل می شود ، سلمان بهترین معلم برای همه هم دینان و هم کیشان خود است . برای همه مسلمانان که پای درسش بنشینند و بیاموزند راه و روش مسلمان بودن. راه و روش تسلیم شدن . راه و روش سعادت دنیا و عقبی . و این کلاس درس نه فقط مخصوص تشیع ، که وامدار سلمان و سه رفیق هم سانش میباشد ، بلکه مخصوص تمامی مسلمانان خواهد بود به شرط شاگردی کردن شایسته در آن .
درس سلمان محمدی برای همه دوران ها، حبّ و محبت در مسیر صحیح و الهی با دو بازوی توانمند علم و عمل می باشد . سلمان حتی در زمان ایمان آوردن به نبی خاتم(ص) ، از داشته ها و اندوخته های علمی خویش که از وعده های ادیان الهی در باب پیامبر آخر الزمان نشات گرفته بود، بهره برد . او بی نشان ایمان نیاورد . نشانه ها را جست و آنگاه که نشانه ها را در نبی خاتم (ص) متجلی دید ، ایمان آورد . ایمانی بدون درنگ . ایمانی با تمامی وجود .
سلمان آنگاه که به مقصود خویش رسید ،تمامی عمرش را در حبّ منتخبین الهی مصروف داشت و این حبّ را از دستبرد نامحرمان و عوامل فریب دنیوی دور داشته و در عین حفاظت از این گوهر عظیم ، ترس از جان و مال را مانع بروز حبّ و مودّت خویش نسبت به محبوبین درگاه الهی ننمود . آری دانستن سلمان را به عمل واداشت نه به تفاخر بر دانسته های محبوس در ذهن . علم مفید آن است که عمل به بار آورد و بدون عمل،علم را چه سود.
چه چیز سلمان را بدین مقام والا رساند که جبرئیل سلام رسان الهی به او بود از طریق نبی خاتم(ص) ، غیر از علم اندوزی و عمل به علم ؟!
((او را عالم به علم اول و آخر دانسته اند . ))
((علم او را دریایی دانسته اند که قعرش نامعلوم است . ))
((او را عالمی دانسته اند که لایدرک است و درک نمی شود . ))
ولی سلمان را فقط دانشمند و عالم معرفی نمودن ظلم است در حق او. چرا که در اوج علم و دانایی که می تواند خاصیت بسیاری در عالم خلقت باشد ، عامل به علم خویش بود و آنهم عمل نه در یک باب و غفلت از ابواب دیگر ، بلکه هر آن و هر لحظه به معرفت بدل شده به یقین و اعتقاد و ایمان ، عامل بود و اینگونه عمل به علم خاصیتی است نادر در عالم خلقت .
سلمان مرد میدان بود . مرد میدان علم و مرد میدان عمل . او دانشمندی گوشه گیر و شاگرد پرور صرف نبود . او برای حفظ کرسی تدریس و جایگاه دنیوی خویش تلاش نمی کرد . او برای مرید پروری نمی کوشید . او علم برگرفته از اهل بیت (ع) را با عمل نکردن کفران نمی نمود . سلمان "منا اهل البیت" بود نه به خاطر علمش ، بلکه از برای علم توام با عملش. چراکه الگویی باید قلمداد می شد که پاک منزه از رفتار و کردار سست و ناپاک بوده باشد و سلمان غیر مسلح به نیروی عصمت ، به قوت دو بال نیرومند علم و عمل چه شایسته الگویی برای جامعه شد .
سلمان محمدی، الگویی شایسته است برای جامعه اسلامی علی الخصوص عالم تشیع و بالاخص ایرانیان که افتخار هم میهنی با او را داشته و خاک و سرزمینشان به وجود او مفتخر است .
سلمان خوب یاد میگرفت ، در لحظه عزم جزم می کرد . درست عمل می کرد . سلمان خوب شاگردی می کرد و کلاس تدریسش رفتار و کردار اجتماعیش بود .
عنوان درسی "عالم عامل" به استادی سلمان محمدی برای همگانی که بخواهند بدون آنکه ردپایی در شیعه و پیرو بودن امام معصوم از خود برجا بگذارند، در مسیر امامت و ولایت معصومین (ع) محو گشته و نام نیک اخروی برای خود کسب نمایند ، لازم التحصیل است .
پایان سخن اینکه : ((از امام صادق(ع) که مرتب یاد سلمان و خصایص او می نمودند ، دلیل این امر پرسیده شد . حضرت صادق(ع) جهت آن را سه خصلت سلمان محمدی دانست :
نخست آنکه او خواست امیرالمومنین(ع) را برخواست خود مقدم میداشت .
دوم آنکه او بینوایان را دوست می داشت و آنان را برمال داران و دنیا طلبان ترجیح می داد .
سوم آنکه علم و عالم دوست بود .))
منبع روایات و مطالب تاریخی: منتهی الامال شیخ عباس قمی
تاریخ مذهب تشیع در سال 11هجری ، روزی را در خود ثبت نموده است، که در آن به شهادت عامه و خاصه نبوده برایش مگر چهار پیرو . روزی که نام شیعه و مدال ارزشمند آن را بجز چهار سینه ، قابل و لایق نشانداری نبوده . روزی که اگر نبودند این چهار تن ، بسا که فشار و اختناق شدید جامعه و سستی ، ایمان ظاهری و اسلام لسانی مردم ، نفس در سینه گوهر دردانه هدایت و امامت، به حبس مبتلا شده و زمین به جزای ناشکری خلق ، اهلش را در خود فرو می بلعید .
آن روزگار چهار تن ماندند تا از آنها به عنوان"ارکان اربعه تشیع"نام در کتب تاریخ آورده شود . ابوذر ماند و عمار . مقداد ماند و سلمان . ماندند تا تشیع علوی معنا یابد . مومنان حقیقی ماندند تا امام برحق ، دل خوش براین با استقامتان روزگار باشد و پشت گرم به حضورکم تعداد ، ولی با اخلاص و پر بهره شان .
ارکان اربعه تشیع ، چهارپایه اقتدار شیعه در زمانی بودند که ابراز ایمان که نه ، ابراز محبت به ولایت امام منصوب الهی ، جرمی بود با جزایی سخت، ولی سهل الاجرا . چهار رکن تشیع در زمانی تولّی و تبرّی را به نمایش انظار نهادند ، که خفقان در اوج بود و فریاد در قعر . سکوت تشویق داشت و نجوا تنبیه . در زمانی که اگر نمی ماندند و بروز نمی دادند، پیروزی از آن منافقان می گردید و سکوت ، پیشه مومنان . اگر نمی ماندند ، محبت ولی الله، به ظاهر، به قلوب و اذهان منتقل می شد و از عمل در ارکان و بروز محبت در جوارح ، مردم خود را بدون تکلیف می پنداشتند . و چه دشوار امتحانی بود ، بروز محبت در آن دوران که ظاهر نیز باید متفاوت می شد ، تا همه بدانند که این مسلمان ، حب ولایت علی (ع) در سینه دارد و قوت در اعضا برای عمل . و سلمان یکی از آن چهار مومن و شیعه واقعی تاریخ بود .
همویی که سالها جستجو کرده و ره ها نوردیده ، ناز و نعمت را رها ساخته و سختی به جان خریده ، تحمل غلامی در دنیای فانی را برای بسیاری نموده تا به مقصود برسد. پرسش گر بوده و هوشیار ، شنوا بوده و فهیم، دقیق بوده و جستجو گر و در نهایت به اویی رسیده که وعده نهایی خداوند بوده و هدایت گر سلمان به اوج عزت دنیوی و سعادت اخروی .
قدر و مقام سلمان را همین بس که سلمان "ابن الاسلام" نام گیرد و "سلمان محمدی" لقب . منزلت اورا همین کافی است که "منا اهل البیت " شمرده شود . جلالت و شکوه دینش را همین بس که او را در اوج مرتبه ایمانی به حساب آورده و سرآمد علم و عمل بین همه اصحاب نبی خاتم(ص) باشد . و آخرت سلمان را همین بس که اشتیاق بهشت میزبان براو ، بیشتر از رغبت اوست به بهشت .و خوشا به سعادت سلمان که در لحظه حساس امتحان خلق ، سربلند بوده است و پیروزدر باب عمل به علم خویش .
آنچه در بررسی زندگی سلمان فارسی اهمیت بسیار دارد ،دو صد یا سه صد سال زندگی قبل از اسلام او نیست . چرا که همه آن را می توان در یک جمله خلاصه نمود که (( سلمان خدا جویی بود واقعی)) . او برای یافتن خدای فطری ، تمامی ادیان الهی حی در زمان خود را، برفطرتش عرضه داشت .هرگاه ندای موافق فطرت خداجویش را لبیک گو یافت ، عمل خویش را برطبق آن شریعت بنا نمود .لیکن هیچگاه نه از عمل بازایستاد و نه از جستن.چرا که اگر بندگی نباشد، نیل به مراتب بالاتر محال است. سلمان ، عمر را تعریف و معنا بخشید با جستن و کنکاش و آرام نگرفتنش تا لحظه وصال حبیب الهی . زندگی سلمان فارسی قبل از تشرف به حضور نبی خاتم و اسلام آوردن ، هرچقدرهم طولانی بوده باشد ، بزرگترین درسش برای همه ما هم میهنان او خداجویی است و بس.
اما آنگاه که در تاریخ "سلمان فارسی" به "سلمان محمدی" بدل می شود ، سلمان بهترین معلم برای همه هم دینان و هم کیشان خود است . برای همه مسلمانان که پای درسش بنشینند و بیاموزند راه و روش مسلمان بودن. راه و روش تسلیم شدن . راه و روش سعادت دنیا و عقبی . و این کلاس درس نه فقط مخصوص تشیع ، که وامدار سلمان و سه رفیق هم سانش میباشد ، بلکه مخصوص تمامی مسلمانان خواهد بود به شرط شاگردی کردن شایسته در آن .
درس سلمان محمدی برای همه دوران ها، حبّ و محبت در مسیر صحیح و الهی با دو بازوی توانمند علم و عمل می باشد . سلمان حتی در زمان ایمان آوردن به نبی خاتم(ص) ، از داشته ها و اندوخته های علمی خویش که از وعده های ادیان الهی در باب پیامبر آخر الزمان نشات گرفته بود، بهره برد . او بی نشان ایمان نیاورد . نشانه ها را جست و آنگاه که نشانه ها را در نبی خاتم (ص) متجلی دید ، ایمان آورد . ایمانی بدون درنگ . ایمانی با تمامی وجود .
سلمان آنگاه که به مقصود خویش رسید ،تمامی عمرش را در حبّ منتخبین الهی مصروف داشت و این حبّ را از دستبرد نامحرمان و عوامل فریب دنیوی دور داشته و در عین حفاظت از این گوهر عظیم ، ترس از جان و مال را مانع بروز حبّ و مودّت خویش نسبت به محبوبین درگاه الهی ننمود . آری دانستن سلمان را به عمل واداشت نه به تفاخر بر دانسته های محبوس در ذهن . علم مفید آن است که عمل به بار آورد و بدون عمل،علم را چه سود.
چه چیز سلمان را بدین مقام والا رساند که جبرئیل سلام رسان الهی به او بود از طریق نبی خاتم(ص) ، غیر از علم اندوزی و عمل به علم ؟!
((او را عالم به علم اول و آخر دانسته اند . ))
((علم او را دریایی دانسته اند که قعرش نامعلوم است . ))
((او را عالمی دانسته اند که لایدرک است و درک نمی شود . ))
ولی سلمان را فقط دانشمند و عالم معرفی نمودن ظلم است در حق او. چرا که در اوج علم و دانایی که می تواند خاصیت بسیاری در عالم خلقت باشد ، عامل به علم خویش بود و آنهم عمل نه در یک باب و غفلت از ابواب دیگر ، بلکه هر آن و هر لحظه به معرفت بدل شده به یقین و اعتقاد و ایمان ، عامل بود و اینگونه عمل به علم خاصیتی است نادر در عالم خلقت .
سلمان مرد میدان بود . مرد میدان علم و مرد میدان عمل . او دانشمندی گوشه گیر و شاگرد پرور صرف نبود . او برای حفظ کرسی تدریس و جایگاه دنیوی خویش تلاش نمی کرد . او برای مرید پروری نمی کوشید . او علم برگرفته از اهل بیت (ع) را با عمل نکردن کفران نمی نمود . سلمان "منا اهل البیت" بود نه به خاطر علمش ، بلکه از برای علم توام با عملش. چراکه الگویی باید قلمداد می شد که پاک منزه از رفتار و کردار سست و ناپاک بوده باشد و سلمان غیر مسلح به نیروی عصمت ، به قوت دو بال نیرومند علم و عمل چه شایسته الگویی برای جامعه شد .
سلمان محمدی، الگویی شایسته است برای جامعه اسلامی علی الخصوص عالم تشیع و بالاخص ایرانیان که افتخار هم میهنی با او را داشته و خاک و سرزمینشان به وجود او مفتخر است .
سلمان خوب یاد میگرفت ، در لحظه عزم جزم می کرد . درست عمل می کرد . سلمان خوب شاگردی می کرد و کلاس تدریسش رفتار و کردار اجتماعیش بود .
عنوان درسی "عالم عامل" به استادی سلمان محمدی برای همگانی که بخواهند بدون آنکه ردپایی در شیعه و پیرو بودن امام معصوم از خود برجا بگذارند، در مسیر امامت و ولایت معصومین (ع) محو گشته و نام نیک اخروی برای خود کسب نمایند ، لازم التحصیل است .
پایان سخن اینکه : ((از امام صادق(ع) که مرتب یاد سلمان و خصایص او می نمودند ، دلیل این امر پرسیده شد . حضرت صادق(ع) جهت آن را سه خصلت سلمان محمدی دانست :
نخست آنکه او خواست امیرالمومنین(ع) را برخواست خود مقدم میداشت .
دوم آنکه او بینوایان را دوست می داشت و آنان را برمال داران و دنیا طلبان ترجیح می داد .
سوم آنکه علم و عالم دوست بود .))
منبع روایات و مطالب تاریخی: منتهی الامال شیخ عباس قمی